اینستاگرام این عروس زیبای فضای مجازی که همدم روز و شب خیلی از ما شده و درحالی که حواسمان نبوده بارها به ما خیانت کرده است!
اینستاگرام
اینستاگرام حیاط خلوت خیلی از ما و تفریحگاه چند دقیقهای و چند ساعته بسیاری از کاربرانش است و این مسئله باعث میشود تا ببینیم آیا هوایی که در این اپلیکیشن جریان دارد دارای استانداردهای فرهنگ هم هست یا خیر؟
روایت اول؛ نیمخوردهخوانی
هر کاربری در اینستاگرام بنابر اقتضای علایق و تعداد دوستان خود افرادی را دنبال و یا همان فالو میکند. تعداد این دنبالشوندگان توسط کاربر تا چند صد و چند هزار نیز پیش میرود. یعنی کاربر اینستاگرامی در پایان روز اگر به این برنامه سری بزند ممکن است دهها یا صدها پست را که اکثرا دارای متنهایی تحت عنوان کپشن هستند را ببیند.
هر روزه در بخش سرچ و خانه اینستاگرام با تصاویر و فیلم هایی مواجه میشویم که شاید هیچگاه به تماشای آنها علاقهای هم نداشتهایم. تصاویری که بعضا برای هتک اخلاقیات در جامعه آمدهاند و میتوانند به مرور ذائقه کاربر را به سمت و سویی خطا سوق دهند
حالا با توجه به زمان محدود و یا حوصله اندکی که غالب افراد این روزها دارند حاضر نیستند تمام یک متن را بخوانند و یا شاید اصلا جذابیتی هم برایشان نداشته باشد. این یعنی تعدادی از پستها را همان یکی دو جمله و دو سه خط ابتداییاش را میخوانند و قلبی را سرخ میکنند و به سراغ پست بعدی میروند. حالا آن متن میخواهد از ارسطو و ملاصدرا باشد یا داستانی کوتاه و یا قطعهای شعر از یک شاعر.
اما آنچه که اتفاق میافتد ناخونکزنی به متن است که اگر به مرور زمان برای آن کاربر تبدیل به عادت شود، حوصله را برای مطالعه متنهای عمیق و بلندتر در خارج از این فضا از او خواهد گرفت. این اولین شلاق اینستاگرام بر پیکره دانشاندوزی برخی از کاربران او است!
اینستاگرام
روایت دوم؛ مصرفزدگی
این برنامه از خواستگاه غرب و طبعاً به دنباله تمدن مصرفی غرب است که در آن هرطور شده باید مصرف کنی حتی اگر استفراغی از یک مسمومالفکر باشد و باید مصرف شوی حتی اگر حرفی برای گفتن نداشته باشی و اگر این نبود ورود به این برنامه معنای چندانی نداشت. از آنجایی که ذات این برنامه آبستن خودنمایی است، پس حتی اگر حرفی هم نداشته باشی باید از یک روز خوب با خاله و عمه برای هفت پشت غریبهها بگویی تا بالاخره مصرف شوی!
هر روزه در بخش سرچ و خانه اینستاگرام با تصاویر و فیلم هایی مواجه میشویم که شاید هیچگاه به تماشای آنها علاقهای هم نداشتهایم. تصاویری که بعضا برای هتک اخلاقیات در جامعه آمدهاند و میتوانند به مرور ذائقه کاربر را به سمت و سویی خطا سوق دهند.
در طب میگویند اگر بر روی احساس سیری تغذیهای را مصرف کنی موجب کندی ذهن خواهد شد. حال سوال این است که روح آدمی که حساستر از جسم اوست، اگر نیاز به چنین محتواهایی نداشته باشد و به استفاده از آن روی بیاورد آیا موجب کند اندیشی او هم خواهد شد یا خیر؟
روایت سوم؛ زرداندیشی
اینستاگرام کارخانهای زرد است که در آن از زردنویسی و زردخوانی آغاز شده و در نهایت منجر خواهد شد به زرداندیشی و تولید متخصصانی زردفکر که جدی ترین مسائل را با نگاهی زرد به قضاوت بنشینند. فضایی که متخصصان آموزش ندیده اینستاگرامی در آن از بورس و سقوط هواپیما گرفته تا گلآرایی شهرداری و تحلیل سینما از خود نقد میریسند.
نکته قابل توجه آن است که اینجا شخص چه از روی عصبانیت و یا چه از روی تقلید و یا هر عامل دیگری اگر به تحلیل و نقد بدون پشتوانه علمی بپردازد لزوماً کسی جلودار او نخواهد بود و این به مروز زمان توهم تخصص را به دنبال خواهد آورد که یک بیماری خطرناک است و وجود آن چه در فضای مجازی و چه در فضای حقیقی مضر و آسیبزا خواهد بود. جالب آن است که این نظریات گوناگون اگر از زیباچهرهای هم صادر بشود باید دید که عدهای چه سر و دستی برای او میشکانند و این در حالی است که مثلا او گفته باشد: رنگ گچ سفید است!
در نهایت این پوچخوانی لاجرم منجر خواهد شد به سطحینگری و به ناچار سوءهاضمه در فرآیند تفکر را برای عده فراوانی از آن مخاطبین به دنبال خواهد آورد. در اینجا دیگر کمتر کسی به دنبال دلیل و قوت استدلالی یک محتوا خواهد بود و همین که مطلبی پرلایک بوده و یا توسط فلان مدل و سلبریتی گفته شده باشد برای آن عده کافی خواهد بود.
روایت چهارم؛ اخلاقیات
در رسانه زمانی که موضوعی ناپسند بدون قضاوت و تحلیل تصویری میشود، عامل کاستن از قبح آن شده و تکرار آن باعث عادی سازیاش خواهد شد.
در اینستاگرام هر کسی با هر ادبیات و رفتاری حضور دارد. برخی از این افراد رفتارهایی مغایر با شئون انسانی دارند که به دلیل تکیه بر غرایز حیوانی، افراد قابل توجهی به آنها جذب میشوند. از آن جایی که ما در یک جامعه زندگی میکنیم و از خصوصیات جوامع تعامل افراد با یکدیگر و در نهایت سرایت عادات و آداب به همدیگر است، پس اگر کسی با دیدن محتواهای غیراخلاقی دچار انحراف ظاهری و یا درونی شد، منطقاً این گندیدگی در جامعه به دیگران هم سرایت خواهد کرد. این مسئله به مرور باعث تغییر سبک زندگی و اخلاقیات مسلّم جامعه ایرانی اسلامی در افراد و یا خانوادههایی خواهد شد.
ویل دورانت مورخ و مردم شناس در کتاب لذات فلسفه خود درباره تغییر اخلاقیات چنین مینویسد: "اخلاق و عادات که به کندی تغییر مییابند در روزگار ما مانند ابرها در برابر بادها در تغییرند. مبانی و عادات دیرینی که حافظه انسانی آغاز آنها را به یاد نمیآورد، در برابر دیدگان ما در هم میریزند، انگار که عاداتی اخیر و غیر اصیل و فراموش شده هستند." امروزه تاثیر اینستاگرام بر اخلاقیات و فرهنگ جامعه با این عبارت ویل دورانت قرابت پیدا کرده است.
فقط در اینستاگرام خوشبختیم!
روزی که دخترم را در اینستاگرام پیدا کردم
ترس جا ماندن از اینستاگرام در سفر و تفریحات!
روایت پنجم؛ نظام ارزشگذاری جدید
در این فضا قدرتِ بیشتر که نشانه آن تعداد فالوور و لایک و کامنت است دیگر با اندیشمندان و محتواهای فاخر نخواهد بود بلکه دست برتر با آن خانمی است که با غمزهای شبانه و یا مدلینگی روزانه، چند صدهزار مخاطب به تعداد دنبال کنندگانش افزوده میشوند! و بیچاره آن نوجوانی که در این نظام ارزشگذاری قرار است سبک زندگی خودش را انتخاب کند.
اینجا ملاک افتخار از کتابِ بیشتر خواندن به متولد فلان ماه بودن تغییر میکند و اقبال به تن جای اقبال به روح و اندیشه را میگیرد. در نتیجه رسم الگویی برای آنانی که در این جا قرار است تماشاگر باشند صورت خواهد گرفت.
روایت آخر
اینستاگرام محاسنی هم دارد. از محتواهای فاخر و روشنگر گرفته تا کارهای خیر و امور مربوط به کسب و کارها که اتفاق مثبتی را برای کاربران رقم میزند، اما این فضا با فرهنگ و اخلاقیات مردمان ایران فرسنگها فاصله دارد. این مسئله باعث شده تا زنگ خطر فرهنگ در مواجهه با مضرات جبران ناپذیر این برنامه به صدا درآید.
پس برای آن که بتوانیم از فواید این امکان بهرهمند باشیم و از طرفی مضرات آن را به حداقل برسانیم راهی نمیماند جز آن که زمینی را احداث کنیم که برای خودمان باشد و خیالمان از مار و عقربهای پنهان در خاک آن آسوده باشد. اپلیکیشنی که کارکردی مشابه را داشته باشد و قوت فنی آن باعث اقبال ساکنان فعلی اینستاگرام در ایران به آن باشد. این جایگزینی و کوچ مقدمات و قدرتی را میخواهد تا بتواند از این اقدام حمایت کند و از آنجا که امروزه قدرت حاکمیتی در این زمینه حرف اول را میزند پس نیاز به تصمیم و عزم آن در این زمینه خواهیم داشت.