«من بر میگردم» کتاب تازه نشر جمکران و نویسنده جوانش «فاطمه دولتی» است که درباره زندگی چند بانوی بزرگ اسلام است که قرار است دوباره به این عالم رجعت کنند.
زنانی که دوباره به دنیا میآیند/یک کتاب زنانه پر از امید
عطیه همتی: قهرمانان زن تاریخ اگرچه تعدادشان کم نیست اما منابع زیادی از آنها وجود ندارد و از همین روست که کمتر آنها را به نام میشناسیم و چیزی از آنها شنیدهایم. در سالهای اخیر تلاشهای زیادی شدهاست تا روایتهای زندگی زنان قهرمان در جنگ تحمیلی نوشته شود تا هم جان تازهای به بازار نشر بدهد و هم زنان و دختران کشور با الگوهای تازهای از یک زن قهرمان روبرو شوند. زن قهرمان، با ایمان و البته دست یافتنی. «کتاب من برمیگردم» نیز به زندگی 7 بانوی بزرگ تاریخ اسلام که در احادیث و روایات از آنها به عنوان رجعت کنندگان زمان ظهور اشاره شده در قالب یک رمان جذاب پرداختهاست.
شخصیت اول این کتاب «زبیده خاتون» همسر هارون الرشید است که دست به انتخاب سختی میزند که تبعاتش اگرچه سخت ولی سعادتش را به همراه دارد. به بهانه این کتاب و محتوایش پای حرفهای نویسندهاش «فاطمه دولتی» نشستیم.
همه نوجوانی دنبال الگویی بودم که شرایطش از من دور نباشد
در همه برهههای زندگیام چه وقتی نوجوان بودم و چه درس میخواندم و یا وقتی ازدواج کردم، مدام این جمله را میشنیدم که «شما باید الگو داشته باشید و سعی کنید شبیه آن الگو شوید» این در ظاهر حرف آسانی بود اما در عمل خیلی سخت بود. الگوهایی که به من در سیستم آموزشی معرفی شده بود چه در مدرسه، چه در دانشگاه و چه در حوزه الگویی مثل حضرت فاطمه (س)، حضرت زینب (س) و یا حضرت معصومه (س) بود. اولین چیزی که باعث میشد من به شخصی که اسم این سه زن بزرگ اسلام و دختران ائمه اطهار را میآورد، خرده بگیرم و توی دلم به خودم بگویم که شما متوجه نیستید چه دارید میگوید مقام عصمت این بزرگواران بود. شما وقتی حضرت معصومه را مثال میزنید دارید از کسی میگویید که پدرش امام موسی کاظم (ع) و برادرش امام رضا (ع) بودهاست و در دامن این دو امام رشد کردهاست به نظر شما نتیجهاش با منی که در یک خانواده معمولی که شاید به یکسری چیزها مقید بودند و به یکسری چیزهای دیگر مقید نبودند باید یکی باشد؟ یا من باید از خودم انتظار داشته باشم که شبیه این بزرگان رفتار کنم؟ برای همین همیشه این مبحث الگو شبیه یک ترس و یا علامت سوال در ذهنم وجود داشت.
الگوی زنان در هر زمینه میتواند متفاوت باشد
زمان زیادی از من برد تا به این پی بردم که وقتی بحث الگو مطرح میشود. لزوما قرار نیست که درباره یک فرد حرف بزنیم و بگوییم او الگوست. بلکه میتوانیم مجموعهای از رفتارهای خوب افراد مختلف را مورد الگو قرار دهیم و مثل تکههای مختلف یک پازل یا جورچین کنار هم بچینیم و با توجه به موقعیت خانوادگی، شرایط اجتماعی و کاری و خصوصیات فردی که داریم از آنها سرمشق بگیریم. شاید الگوی من در زندگی زناشویی یک نفر باشد اما در زندگی اجتماعی کس دیگری باشد. در رابطه با خانواده کس دیگری باشد و در نقش دانشآموزی یا محصل بودن نیز کس دیگری باشد. اینطوری توانستم مشکل الگو را برای خودم حل کنم. در کنار این من همیشه دوست داشتم چیزی که به آن پیبردم و درک کردم را به دخترها و خانمهای دیگر منتقل کنم. متاسفانه میدیدم اکثر دخترها و خانمهایی که با آنها در ارتباط بودم دچار همین مشکل الگو هستند. مگر اینکه خانواده بسیار آگاهی داشتند و توانسته بودند خیلی خوب راهنماییشان کنند و این مشکل الگو را برایشان حل کردهاند.
هفت زن کتاب من بر میگردم همان الگوهایی بود که دنبالشان میگشتم
همیشه میخواستم زنهای مختلفی که در طول تاریخ بودند چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام و چه در دوره معاصر را بشناسم و اگر امکان دارد به عنوان یک الگوی عمل و یا رفتاری در یک موقعیت خاص از چه برای خودم در زندگی و چه برای دیگران در قالب یک یادداشت و یا داستان استفاده کنم.
همه اینها در ذهن من وجود داشت تا اینکه نشر جمکران به من گفت سوژهای درباره بانوان رجعت کننده داریم و دوست داریم یک کاری بنویسیم. من هم مثل همه افراد شنیده بودم در کنار امام زمان (عج) چندین بانو رجعت خواهند کرد. به من گفتند که ما در بررسی احادیث، به حدیثی از امام صادق رسیدهایم. اینطور که یک نفر به خدمت ایشان میرسد و میپرسد که آیا در بین کسانی که رجعت میکنند خانم هم وجود دارد؟ امام در جواب میفرمایند بله و 11 خانم اسم میبرند و میگویند این خانمها قرار است وظیفه پرستاری سربازان امام زمان (عج) را به عهده داشته باشند و حالا میخواهیم از این حدیث وام بگیریم و کتابی منتشر کنیم. من وقتی مطالعه کردم در این مورد متوجه شدم همه کسانی که اسم برده شدهاند شناس نیستند. اما 7 نفر از این بانوان بزرگ شناخته شدهتر هستند و در تاریخ پیشینهای از آنها گفته شدهاست. بعضی پررنگتر و بعضی کمرنگتر و وقتی در این باره تحقیقات کردم موضوع برایم خیلی جذاب شد و انگار من به آن الگوهایی که میخواستم رسیدم. همین موضوع باعث نوشتن کتاب «من بر میگردم» شد.
یک داستان و هفت بانوی قهرمان
من قالبهای متفاوتی را میتوانستم برای کتابم انتخاب کنم. مثلا میتوانستم هفت داستان بلند در یک کتاب داشته باشم. یا میتوانستم فقط یکیشان را انتخاب کنم. اما از آنجایی که حس میکردم داستان بستری است که میتوان خیلی راحت حرفهای خوبی در آن زد به خصوص که جوانها و نوجوانها با داستان ارتباط بهتری میگیرند، سعی کردم به یک رمان بلند فکر کنم. رمانی که در آن همه این 7 خانم را در دل خودش داشته باشد. به این جهت که حس میکنم مخاطب امروز کتاب حوصله کمتری دارد و وقتی یک کتاب 700 صفحهای را میبیند، از آن کتاب میگریزد اما وقتی یک کتاب 200 صفحهای را میبیند تمایل بیشتری نشان میدهد. به این جهت ماجرا را طوری ترتیب دادم که یکی از این خانمها قهرمان اصلی باشد و قهرمانهای دیگر در دل داستان اصلی خودشان را نشان دهند.
چالش شخصیت اول کتاب انتخاب بین عشق و سعادت است
خودم بیشتر از همه با «زبیده خاتون» همسر هارون الرشید ارتباط گرفتم و دوستش داشتم و شاید همین علاقه باعث شد که ایشان را قهرمان اصلی داستان قرار دهم و باقی روایت اشخاص را از زبان این بانوی بزرگوار بشنویم. شاخصهای که باعث شد زبیده خاتون را دوست داشته باشم «عشق» بود. ما همیشه از این شخصیت این بانو در فیلم و کتابها بُعد سیاسی اجتماعی ایشان را دیدهایم. تصویر یک زن مقتدر، ثروتمند، باهوش، زیرک، مدبر و مستقل که وقتی حرفی را میزند تا آخر به آن عمل میکند. اما وقتی مقالات و کتابهایی را که درباره ایشان پیدا کرده بودم را ورق میزدم عشق را در این شخصیت بسیار پررنگ دیدم.
در کتابها آمدهاست هارون الرشید به شدت زبیده خاتون را دوست داشت. درست است که در آن زمان داشتن زنهای متعدد بسیار باب بود اما به اصطلاح زبیده خاتون، نورچشمی هارون الرشید بود و زبیده خاتونی که این همه عشق از او دریافت میکرد و در 17سالگی با او ازدواج کرده بود نمیتوانست او را دوست نداشته باشد. مثلا مواردی هست که هارون ساعتها وقتش را با زبیده خاتون میگذراند. مثلا شطرنج بازی میکردند، شعر میخواندند و غذا میخوردند. اگر هارون را یک حاکم که قاتل امام موسی کاظم است در نظر نگیریم و صرفا به زندگی این دو نفر نگاه کنیم میبینیم یک عشق زیبا به اصطلاح شیکی بینشان جریان است. شیک از این لحاظ که عروسی که هارون برای زبیده خاتون میگیرد در تاریخ عباسیها ثبت شدهاست که نماد ابراز عشق است. و در تاریخ آمدهاست که وقتی برای زبیدهخاتون مساله میشود که آیا شیعه هست یا نیست؟ آیا با امام زمانش هست یا در صف هارون الرشید نقطه عطف زندگی او آغاز میشود. هارون به شیعه بودن همسرش مشکوک شده و از او میخواهد که سریعا موضع خودش را مشخص کند. هارون فردی ستمگر، خونریز و کسی است که خواهرش را به بدترین شکل کشته است و برای همین برایم سوال بود هارون چنین همسری را چگونه مجازات میکند و دیدم در تاریخ آمده که زبیده خاتون را سه طلاقه میکند و شاید این بدترین مجازات برای دو عاشق باشد. پس این بانوی بزرگ که از عشقش و آن زندگی پر زرق و برق اینطور میگذرد و مهر امام و اهل بیت اینطور در دلش عمیق شدهاست آدم را درگیر خودش میکند. لذا تصمیم گرفتم که او را شخصیت اصلی داستان کنم.
منابع بسیار کمی از زندگی زنان بزرگ اسلام وجود دارد
یکی از دلایلی که الگو و قهرمان زن کم داریم این است که منابع درست و درمان در این باره بسیار کم است. مثلا درباره زبیده خاتون دنبال مطلب میگشتم در کتابی که درباره عباسیان و هارون الرشید بود گریزی به ایشان زده بود. وگرنه اینطوری نیست که کتابی درباره این شخصیت وجود داشته باشد. تازه این شخصیت از جمله کسانی ست که باز وضعش از باقی بهتر است و اگرچه سخت ولی باز مطلب وجود دارد. وگرنه برخی شخصیتها مانند «ام خالد» آن چیزی که در تاریخ آمده شاید تنها به اندازه یک پاراگراف باشد. در تاریخ همینقدر آمده که در زمان امام صادق(ع) زنی به این نام وجود داشته که شرح حدیث میگفته و حتی آقایون هم به مقامی که این بانو داشته حسادت میکردند و به خاطر همین نقل حدیث توسط حاکم آن زمان دستهایش را میبرند. همین! منبع تاریخی چون کم است و چون شما باید به تاریخ امانتدار باشی و هم چیزی بگویی که جذابیت داشته باشد سختی کار در این حوزه بسیار است.
من بر میگردم یک کتاب زنانه پرامید است
مخاطب اصلی کتاب «من بر میگردم» قطعا خانمها هستند اما برای آقایون هم که اهل فکر باشند و بخواهند زنان را بهتر بشناسند و یا بخواهند جایگاه اجتماعی خانمها از گذشته تا به امروز را بهتر بشناسند و چیزی دستشان را بگیرند کتاب برایشان مفید خواهد بود. بدین جهت که امروز توسط گروههای مختلف حرفهای زیادی درباره قدرت و استعداد زنان گفته میشود و سعی در اثبات این موضوع دارند. در صورتیکه این موضوع در اسلام و در احادیث سالها قبل گفته شدهاست. در آن جامعهای که آنقدر خفقان و ترس وجود داشته میبینیم که نگاه خوبی به زن ندارند شاهد هستیم که یکسری از زنان مسلمان توانستهاند خودشان را چطور بالا بکشند. به همین جهت من میگویم مخاطب اصلی من خانمها هستند و همه جا هم گفتهام که کتاب من یک کتاب زنانه پر امید است به این جهت که همه این خانمهای در کتاب با مشکلاتی شبیه مشکلات ما و حتی بیشتر روبرو هستند و توانستهاند از آن عبور کنند و به چیزی برسند که آرزوی همه ماست و آنها قرار است در روزی که شاید هیچکدام از ما و حتی کسانی که در قدرت هستند نباشند اما آنها دوباره همراه امام زمان شان به زندگی بر میگردند و به امام معصومشان خدمت کنند. البته این مسیر برای همه ما وجود دارد و هیچکدام از این زنان معصوم نبودند. برای یک زمان هم نیستند. یک مشکل واحد هم ندارند.
حرف اصلی کتاب درباره قدرت انتخاب زنان است
حرف اصلی من برای مخاطبم در این کتاب «قدرت انتخاب» است. من معتقدم بیشتر آنچه در زندگی برای ما پیش میآید حاصل انتخابهای ماست. البته بخشی هم جبر زمانه و محیط است اما عمده آنچه اتفاق میافتد بسته به انتخاب ما بودهاست. درست انتخاب کردن نکتهایست که زن امروز خیلی وقتها آن را فراموش کرده و با مقصر جلوه دادن دیگرانی که شامل پدرش، همسرش، برادرش، جو فرهنگی محل زندگیش، آداب و رسوم، دولتمردها و خیلی چیزهای دیگر سعی دارد که هر رنجی را که برایش به وجود میآورد مبرا کند. به خودش بگوید من که نمیخواستم اینطور شود، پدرم، شوهرم یا جامعه زن ستیز باعث شد و من با این حرف مخالفم و در کتابم هم زبیده خاتون در این مرحله است. او بانویی در قصر است که از مال و منال هیچ کم ندارد. از عشق چیزی کم ندارد. اما در آن اوضاع خفقان و در اوج قدرت چیزی را انتخاب میکند که همه چیز را از دست میدهد اما راه سعادت اوست. شاید به نظر عدهای شکست خورده به نظر برسد. اما او بهترین انتخاب را انجام میدهد و پای انتخابش میایستد.
دعا میکنم زبیده خاتون را در همین دنیا ببینید!
همیشه وقتی درباره یک سری از زنان بزرگ تاریخ میخوانیم و یا میشنویم پیش خودمان میگوییم:«کاش من هم کنار حضرت مریم بودم.» یا «کاش من هم شبیه حضرت مریم میشدم.» خب این حرفها تقریبا یک آرزوی محال است. اما در مورد بانوان این کتاب میگوییم. اینها دوباره روزی به این جهان بر میگردند. این در ذهن ما یک محال است که در واقع محال نیست و این حق امکان برای همه ما وجود دارد و میتوانیم از همنشینان این بانوان بزرگوار که در رکاب امام زمان (عج) هستند باشیم. هیچکس هم نگفتهاست راهش بسته است و این موضوع برای من به عنوان نویسنده جالب بود. من برای کسانی که این کتاب را خواندند و به من بازخورد دادند همیشه یک آرزو و یا یک دعا کردم که انشالله زبیده خاتون را ببینی و همنشین او باشی.