«علیرضا شریفی یزدی» با تأکید بر اینکه خشونت در ایران تنها واکنشی هیجانی نیست، آن را بازتابی از مشکلات ریشهدار در ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی میداند و هشدار میدهد که مهار خشونتهای عریان تنها با نگاهی عمیق و اجتماعی ممکن است نه صرفاً با برخوردهای انتظامی و فردی.
خشونت عریان در جامعه ایران یکی از مسائلی است که در دهههای اخیر به شدت مورد توجه قرار گرفته است. این پدیده که میتواند در اشکال مختلف همچون خشونتهای خانگی، اجتماعی، اقتصادی و ... خود را نشان دهد تأثیرات عمیقی بر رفتارها و روابط اجتماعی مردم دارد. در حالی که خشونت به طور سنتی به عنوان یک مشکل فردی یا اجتماعی شناخته میشود. در جامعه ایران این پدیده ابعاد گستردهتری پیدا کرده است. در چنین شرایطی بررسی دلایل و پیامدهای این خشونتها برای درک بهتر وضعیت جامعه امری ضروری است. در این راستا پژوهشگر ایرنا به گفتوگو با «علیرضا شریفی یزدی» پژوهشگر و فعال اجتماعی پرداخته تا از دیدگاههای وی در مورد علل و پیامدهای خشونت عریان در ایران و راههای مقابله با آن بیشتر آگاه شویم. متن مصاحبه را در ادامه میخوانیم:
شکاف نسلی و بحران خشونت؛ چرا جامعه ایران خشمگینتر شده است؟
شریفی یزدی درباره چرایی گسترش خشونت در جامعه ایران این پدیده را «چندعاملی» توصیف میکند و تأکید دارد که نمیتوان آن را به یک عامل فردی یا شخصی محدود کرد. او با رد نگاههای سادهانگارانهای که خشونت را ناشی از رفتار فردی میدانند میگوید: خشونت یک مسئله جمعی و یک آسیب اجتماعی است که امروز ابعاد مختلف جامعه ما را درگیر کرده است.
وی در توضیح بیشتر به نمونهای دردناک از خشونت اشاره میکند؛ پدری که فرزند خود را به صورت عریان و در انظار عمومی به قتل رسانده است. به گفته شریفی یزدی یکی از عوامل مهم بروز چنین خشونتهایی، شکاف عمیق ارزشی و هنجاری میان نسلهای قدیم و جدید است.
او توضیح میدهد که در بسیاری از خانوادهها، والدین و گاهی خواهر و برادرهای بزرگتر به اصول، ارزشها و چارچوبهایی پایبند هستند که نسل جوان هیچ اعتقادی به آنها ندارد و آنها را نمیپذیرد.
این جامعهشناس میافزاید: تفاوت در سبک زندگی، نحوه پوشش، مدل آرایش مو و نگرش به مسائل اجتماعی، زمینهساز تنشهای مداوم در درون خانوادههاست. این تضادها در سطحی گستردهتر در کل جامعه هم دیده میشود.
او تأکید میکند که نسلهای پیشین اغلب توانایی تطبیق با شرایط جدید را ندارند و درک شیوه زندگی نسل نو برای آنها دشوار است. همین ناتوانی، اضطراب و دلنگرانی برای آنها ایجاد میکند که به تدریج به خشم تبدیل میشود. خشم نیز در بسیاری از موارد به رفتارهای پرخاشگرانه و گاه خشونتهای عریان میانجامد.
رسانه، خانواده و بازتولید خشونت
شریفی یزدی در ادامه تحلیل خود از پدیده خشونت، بر نقش عوامل فرهنگی و اجتماعی تأکید میکند. به گفته او رسانهها به ویژه رسانههای غیررسمی و گسترده مانند شبکههای اجتماعی، فیلمها و بازیهای رایانهای در ترویج خشونت نقش مؤثری دارند.
او میگوید: فیلمهای خشنی که از هالیوود و دیگر مراکز سینمایی جهان پخش میشود، انیمههایی که صحنههای خشن در آنها به وفور دیده میشود و بازیهای کامپیوتری که در کنسولهایی مثل PS۴ و PS۵ رایج هستند همه میتوانند در نهادینه شدن خشونت در ذهن کودکان و نوجوانان مؤثر باشند. آنها با این فضاها رشد میکنند و به آن عادت میکنند.
این جامعهشناس همچنین نقش خانواده را در شکلگیری یا تشدید خشونت بسیار مهم میداند. او میافزاید: وقتی والدین به دلایل مختلف مانند فشارهای اقتصادی، روانی یا اجتماعی پرخاشگر میشوند نباید انتظار داشت که فرزندانشان آرام و بیخشونت باشند. در چنین فضایی، سطح خشونت درون خانواده افزایش پیدا میکند و این خشونت در بسیاری مواقع به سطح جامعه سرریز میشود.
او همچنین به رابطه دوسویه میان جامعه و خانواده اشاره میکند و معتقد است که این تأثیر فقط یکطرفه نیست: همانطور که خشونت از خانواده به جامعه منتقل میشود گاه نیز جامعه از طریق ساختارهای خشن، فشارهای بیرونی، ناامنیهای اقتصادی و اجتماعی بر فرد اثر میگذارد و او این خشم و فشار را با خود به درون خانه میبرد. در نتیجه دوباره خشونت در کانون خانواده افزایش مییابد.
قانون ناتوان، خشونت بیپاسخ؛ معافیت والدین از مجازات سنگین، زنگ خطری جدی
شریفی یزدی در ادامه گفتوگوی خود به بُعدی دیگر از ماجرای خشونت در ایران اشاره میکند که کمتر مورد توجه قرار گرفته اما نقشی کلیدی دارد: برخی خلأهای موجود در نظام حقوقی و قضایی. یکی از مهمترین این مشکلات عدم برخورد جدی با والدینی است که مرتکب خشونت شدید یا حتی قتل فرزند خود میشوند.
این جامعهشناس با بیان اینکه قانون فعلی در مواردی والدین را از مجازاتهای سنگین معاف میکند، هشدار میدهد: اگر پدری فرزندش را بکشد معمولاً به اشد مجازات نمیرسد. متأسفانه بسیاری از افراد از این موضوع آگاه هستند و همین آگاهی در برخی موارد به عاملی برای ارتکاب جنایت تبدیل میشود.
او در ادامه به پرونده مشهور رومینا اشرفی اشاره میکند دختری که توسط پدرش با داس به قتل رسید و در ادامه توضیح میدهد: وقتی قاضی از پدر رومینا پرسید چرا دخترت را کشتی و سراغ آن پسر نرفتی، او با آگاهی کامل پاسخ داد که اگر مرد را میکشتم، اعدام میشدم. این نشان میدهد که قتل نه از روی جنون آنی یا احساسات لحظهای، بلکه با آگاهی از ضعف قانونی صورت گرفته است.
وی میافزاید: این خلأ قانونی یکی از عوامل پنهان اما بسیار مؤثر در گسترش خشونتهای خانوادگی است. متأسفانه بعید میدانم در آیندهای نزدیک شاهد اصلاح این قوانین باشیم چرا که ساختار حقوقی و فرهنگی ما هنوز آمادگی پذیرش این تغییرات را ندارد.
تورم، بیکاری و نابرابری در خدمت خشونت
شریفی یزدی در ادامه مهمترین عامل در تولید، گسترش و بازتولید خشونت در جامعه امروز ایران را بحران اقتصادی میداند و میگوید: شرایط اقتصادی ایران به ویژه در سالهای اخیر نقش بیبدیلی در افزایش خشونت داشته است. ما در کشوری زندگی میکنیم که بیش از چهار دهه است با تورم 2 رقمی مواجه است و در پنج تا 6 سال اخیر این تورم از مرزهای ۴۰ و ۵۰ درصد هم گذشته است. چنین وضعیتی ثبات اقتصادی را از بین برده و جامعه را در وضعیت رکود و بیکاری گسترده قرار داده است. این سهگانه خطرناک رکود، بیکاری و تورم بستر بروز آسیبهای اجتماعی گستردهای است که یکی از مهمترین آنها خشونت است.
این جامعهشناس در ادامه به نابرابری اقتصادی و فاصله طبقاتی اشاره میکند و میگوید: ضریب جینی بالا، فربه شدن اقلیت کوچکی از جامعه که از رانتها و موقعیتهای خاص برخوردارند در حالی که طبقه متوسط به تدریج به طبقه فرودست سقوط میکند زمینههای خشم و نارضایتی عمیقی را فراهم میکند. وقتی مردم میبینند گروهی کوچک با استفاده از قدرت، فرصت را به ثروت تبدیل میکنند آن هم در جایگاهی که به طور طبیعی هیچگاه نباید به آن دست مییافتند طبیعی است که احساس بیعدالتی در آنها شعلهور شود.
او ادامه میدهد: این نابرابریها فقط اعداد و نمودار نیستند مردم آن را هر روز حس میکنند و درک میکنند. وقتی کسی احساس کند سهمش از جامعه به ناحق گرفته شده و عدالت به او نرسیده این احساس به خشم تبدیل میشود. خشمی که درون فرد باقی نمیماند بلکه در موقعیتی خاص به صورت خشونت در خانواده در کوچه و خیابان یا حتی در محل کار فوران میکند.
میراث فرهنگی خشونت؛ از مکتبخانه تا خیابان
شریفی یزدی در تحلیل ابعاد گسترده خشونت، به نوعی از خشونت اشاره میکند که کمتر در گفتوگوهای عمومی به آن پرداخته میشود: «خشونت شبهقانونی و سازمانیافته». او میگوید: در سالهای اخیر به ویژه در رخدادهای اجتماعی و سیاسی سالهای ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱، شاهد شکلگیری نوعی خشونت بودیم که به صورت عریان در خیابانها بروز کرد. در یکسو افراد معترضی قرار دارند که ممکن است به دلایل مختلفی از فشارهای معیشتی گرفته تا بحرانهای هویتی دست به اقدامات خشونتآمیز بزنند؛ مانند آتش زدن پمپ بنزین، بانک یا دکه پلیس و در سوی دیگر نیروهایی قرار دارند که تحت عنوان تأمین امنیت به خشونت متقابل دست میزنند. حاصل این تقابل خشونتبار، چیزی جز ایجاد فضای ناامنی، بیاعتمادی، و فروپاشی سرمایه اجتماعی نیست.
وی سپس به ریشههای تاریخی و فرهنگی خشونت در جامعه ایران اشاره میکند و میگوید: ما به صورت سنتی در فرهنگی زیستهایم که در آن خشونت بخشی از نظام تربیتی بوده است. مثلاً در مکتبخانهها، ترکه انار جزو ابزار آموزش بوده یا در خانه، تنبیه فیزیکی و تحقیر کلامی به عنوان شیوهای رایج در تربیت کودک رواج داشته است. این رویکردها در نظام آموزشی نیز گاه تکرار میشود کلیپهایی که از رفتار خشونتآمیز برخی معلمان با دانشآموزان منتشر میشود، تنها نوک کوه یخ ماجراست.
از منظر روانشناختی او جامعه ایران را درگیر با اختلالات گستردهای مانند استرس مزمن، اضطراب و افسردگی میداند و هشدار میدهد که این اختلالات بستر مساعدی برای بروز خشونت فراهم میکنند. علاوه بر اختلالات خلقی، برخی اختلالات شخصیت مانند اختلال شخصیت ضد اجتماعی (آنتیسوشال)، سایکوپاتی، اختلال شخصیت مرزی (BPD) و ۲ قطبی نیز میتوانند نقش مستقیمی در بروز رفتارهای خشونتآمیز در سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی داشته باشند.
شریفی یزدی هشدار میدهد که خشونتهای عریان نگرانکننده هستند آنها تنها در صورتی قابل مهار هستند که به صورت ریشهای و با نگاهی اجتماعی و فرهنگی به آن پرداخته شود نه صرفاً با رویکردهای انتظامی یا فردی.