سیستم مدیریت پورتال پایگاه خبری فرایش

شناسه خبر: 4579
تاریخ انتشار: 1404/7/13 10:30:57

 

آینده ایران در حال خاکستری شدن است. این را نه از زبان منظرهای غم‌انگیز، که از لابه‌لای آمارهای خشک و بی‌رنگ مرکز آمار می‌توان شنید. نمودارهای جمعیتی که روزی هرمی پرشکوه با قاعده‌ای گسترده از کودکان و نوجوانان بودند، امروز در حال تبدیل شدن به استوانه‌هایی ناموزون با میانی متورم و قاعده‌ای باریک هستند. این دگرگونی، زنگ خطر «پیری جمعیت» را به صدا درآورده است بحرانی خزنده که تبعات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن، بنیان‌های توسعه کشور را با چالشی عمیق روبرو خواهد کرد. اما ریشه این پدیده در کجا نهفته است؟ پاسخ را باید در «عدم رغبت به فرزندآوری» جستجو کرد؛ پدیده‌ای که خود حاصل ترکیب پیچیده‌ای از عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. شاید درمواجهه با این موضوع نخستین عامل مسائل اقتصادی مورد اشاره قرارگیرد اما آیا کم‌رغبتی به فرزندآوری تنها به علت مسائل اقتصادی و معیشتی است؟ اجازه دهید کمی بیشتر  پدیده کاهش تمایل به فرزندآوری بررسی کنیم این یک واقعیت است که در شرایط باروری پایین، تصمیم زوجین به فرزندآوری، بیشتر یک تصمیم برنامه‌ریزی‌شده و پیچیده است که زوجین از‌ یک‌سو برمبنای ملاحظۀ وضعیت زندگی فردی و خانوادگی خود و از‌سوی دیگر با در‌نظر‌گرفتن موقعیت اجتماعی و اقتصادی جامعه آن را اتخاذ می‌کنند. در گذشته، فرزند دارایی اقتصادی و ضمانت پیری والدین محسوب می‌شد. امروز، اما این معادله به کلی دگرگون شده است. فرزند از دایره «نیاز» خارج شده و به عرصه «انتخاب» قدم گذاشته است. این تغییر پارادایم، تحت تأثیر چندین عامل کلیدی شکل گرفته است:

۱. عوامل اقتصادی: سنگینی ترازو به نفع «هزینه»

بدون تردید، یکی از اصلی‌ترین دلایل کاهش تمایل به فرزندآوری، فشارهای اقتصادی طاقت‌فرساست. تورم لگام‌گسیخته، بی‌ثباتی بازار مسکن، بیکاری گسترده به ویژه در میان تحصیل‌کردگان و عدم اطمینان از آینده مالی، باعث شده است که بسیاری از زوج‌های جوان، فرزندآوری را به تعویق بیندازند یا به کلی از آن صرف‌نظر کنند. وقتی تأمین هزینه‌های اولیه زندگی به یک چالش روزمره تبدیل شود، برنامه‌ریزی برای هزینه‌های سرسام‌آور آموزش، سلامت و مسکن یک کودک، به رویایی دست‌نیافتنی می‌ماند.

۲. عوامل اجتماعی-فرهنگی: تغییر در الگوهای زندگی

جامعه ایران در حال گذار از سنت به مدرنیته است و این گذار، ارزش‌های مرتبط با خانواده را نیز دچار تحول کرده است. موارد زیر در این تغییر نقش بسزایی دارند:

افزایش سطح تحصیلات و اشتغال زنان: امروزه زنان، بیش از هر زمان دیگری، به دنبال تحقق آرمان‌های فردی و حرفه‌ای خود هستند. آنها مادر شدن را تنها هویت خود نمی‌دانند و در تلاش برای یافتن تعادلی میان نقش مادری و نقش اجتماعی-شغلی خود هستند. نبود حمایت‌های کافی مانند مرخصی‌های زایمان مناسب، مهدکودک‌های در دسترس و باکیفیت و تقسیم ناعادلانه کار خانگی، این مسیر را برای آنها دشوارتر می‌سازد.

تأخیر در ازدواج: افزایش سن ازدواج، به طور مستقیم سن فرزندآوری را بالا برده و فرصت تشکیل خانواده‌های پرجمعیت را کاهش داده است.

فردگرایی: نگرش به فرزند به عنوان محور شادی و معنابخشی زندگی، جای خود را به نگاهی داده است که بر لذت‌جویی فردی، سفر و تجربه‌های شخصی تأکید دارد. در این نگاه، فرزند می‌تواند به عنوان مانعی برای تحقق این اهداف دیده شود.

۳. عوامل سیاست‌گذاری: ناکامی در ایجاد بسترهای حمایتی

اگرچه در سال‌های اخیر شعارهای تشویقی بسیاری درباره افزایش جمعیت شنیده شده است، اما این شعارها غالباً به اقدامات مؤثر و همه‌جانبه تبدیل نشده‌اند. کمک‌های مالی ناچیز، وام‌های کم‌اثر و تبلیغات رسانه‌ای، بدون پشتوانه‌ای از حمایت‌های ساختاری مانند «مسکن ارزان»، «بیمه درمانی جامع»، «نظام آموزشی باکیفیت و کم‌هزینه» و «ایمنی شغلی»، نمی‌توانند انگیزه‌ای قوی در زوج‌ها ایجاد کنند.

تبعات پیری جمعیت، کشوری مانند ایران را که هنوز از مواهب جمعیت جوان بهره کامل نبرده است، با مخاطرات جدی روبرو می‌کند:

۱. فشار کمرشکن بر نظام تأمین اجتماعی

کاهش جمعیت فعال و مولد به معنای کوچک شدن پایه مالیاتی و کاهش تعداد بیمه‌گذاران فعال است. در مقابل، شمار مستمری‌بگیران و سالمندان نیازمند خدمات پرهزینه بهداشتی و درمانی با سرعتی فزاینده افزایش می‌یابد. این عدم تعادل، منجر به کسری بودجه‌ای عظیم و غیرقابل جبران در صندوق‌های بازنشستگی می‌شود، تا جایی که ممکن است این صندوق‌ها در آستانه ورشکستگی کامل قرار گیرند. در چنین سناریویی، نه تنها پرداخت مستمری سالمندان امروز با مشکل مواجه می‌شود، بلکه نسل جوان فعلی نیز هیچ تضمینی برای دریافت حقوق بازنشستگی در آینده نخواهد داشت و این چرخه معیوب، بحران مالی عمیقی را در سطح کلان اقتصاد ملی ایجاد خواهد کرد.

۲. کاهش رشد اقتصادی و رکود فراگیر:

جمعیت جوان و در سن کار، موتور محرک تولید، مصرف، نوآوری و سرمایه‌گذاری در هر کشوری است. با کاهش این نیروی حیاتی، اقتصاد با چالش‌های سه‌گانه «کاهش تولید ناخالص داخلی»، «رکود در بازار مصرف داخلی» و «فرار مغزها» روبرو می‌شود. بنگاه‌های اقتصادی با کمبود نیروی کار متخصص و تازه‌نفس مواجه شده و توان رقابت در بازارهای جهانی را از دست می‌دهند. در نهایت، این رکود اقتصادی فراگیر، منجر به کاهش درآمد سرانه، فقر گسترده و کاهش استانداردهای زندگی برای کل جامعه، اعم از جوان و سالخورده، خواهد شد.

۳. تهدید امنیت ملی و کاهش اقتدار بین‌المللی:

یک جامعه سالخورده، از نظر تأمین نیروی انسانی لازم برای پاسداری از مرزها، اداره نهادهای امنیتی و دفاعی و همچنین تداوم چرخه‌های حیاتی اقتصاد و صنعت که پشتوانه امنیت ملی هستند، با بحران مواجه است. کاهش تعداد جوانان واجد شرایط برای خدمت سربازی و فعالیت در بخش‌های حساس، توان دفاعی کشور را تضعیف می‌کند. از سوی دیگر، اقتصاد ضعیف و جمعیت رو به کاهش، نقش و وزن ژئوپلتیک کشور را در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی کاهش داده و آن را در برابر تهدیدات خارجی آسیب‌پذیرتر می‌سازد.

۴. فروپاشی شبکه حمایتی خانواده و بحران انزوا:

در ساختار خانواده‌های کم‌جمعیت، شبکه سنتی حمایت از سالمندان که پیشتر بر دانه‌های متعدد یک خوشه استوار بود، از بین می‌رود. در آینده‌ای نه چندان دور، هر فرد جوان ممکن است مجبور به مراقبت از دو والد و چهار پدربزرگ و مادربزرگ سالخورده به تنهایی باشد. این «فشار مضاعف» هم از نظر مالی و هم از نظر روانی (استرس مراقبت) کمرشکن خواهد بود. از طرفی، سالمندان در چنین جامعه‌ای، با انزوای شدید عاطفی و فقدان مراقبت‌های خانوادگی روبرو می‌شوند و بار سنگینی بر دوش نظام‌های حمایت اجتماعی قرار می‌گیرد که خود نیز با بحران مالی دست و پنجه نرم می‌کنند.

۵. افول پویایی فرهنگی و نوآوری:

نسل جوان، منبع اصلی ایده‌های تازه، خلاقیت، انرژی و تحول فرهنگی است. یک جامعه سالخورده، جامعه‌ای محافظه‌کار، ریسک‌گریز و کم‌تحرک می‌شود. در چنین فضایی، روحیه کارآفرینی کمرنگ شده، هنر و فرهنگ دچار رکود و تکرار می‌شوند و توانایی جامعه برای تطبیق با تغییرات سریع جهانی به شدت کاهش می‌یابد. این افول پویایی، نه تنها عرصه فرهنگ و نوآوری، بلکه تمامی بخش‌های اقتصادی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده و جامعه را از قافله پیشرفت جهانی بازمی‌دارد.

راهکارهای برون‌رفت: از شعار تا عمل

مقابله با این بحران، نیازمند عزمی ملی و تغییر در کلیت رویکردهاست:

1.  بسترسازی اقتصادی جدی: باید بپذیریم که مشکل، اقتصادی است. ارائه بسته‌های حمایتی جامع، واقعی و بلندمدت در حوزه مسکن، اشتغال، بیمه و آموزش رایگان و باکیفیت، تنها راه ایجاد امنیت خاطر برای زوج‌هاست.

2.  اصلاح قوانین کار و حمایت از زنان: اجرای قوانینی مانند مرخصی زایمان با حقوق کامل برای پدر و مادر، توسعه مراکز مراقبت از کودک با استانداردهای بالا و ترویج فرهنگ تقسیم کار خانگی، می‌تواند بار مسئولیت را برای زوج‌ها، به ویژه زنان، کاهش دهد.

3.  بازنگری در نظام آموزشی: نظام آموزشی باید به سمت تربیت شهروندانی برود که علاوه بر مهارت‌های فردی، «مهارت زندگی خانوادگی» و «مسئولیت‌پذیری اجتماعی» را نیز می‌آموزند.

4.  فرهنگ‌سازی هوشمند: به جای تبلیغات مستقیم و شعارزده، باید با تولید محتوای هنری و رسانه‌ای جذاب، «لذت والدین بودن» و «ارزش ارتباطات عمیق عاطفی در خانواده» را به تصویر کشید.

مسئله پیری جمعیت و کاهش فرزندآوری، یک بحران چندبعدی است که درمان آن تنها با یک نسخه واحد ممکن نیست. این بحران، محصول ناکامی در ایجاد یک «چشمانداز امیدبخش» برای نسل جوان است. اگر امروز به فکر چاره نباشیم، فردا مجبوریم در جامعه‌ای سالخورده، با اقتصاد راکد و شبکه‌های خانوادگی شکننده زندگی کنیم. آینده را باید امروز ساخت؛ با سرمایه‌گذاری واقعی بر روی جوانان، ایجاد امنیت اقتصادی و بازتعریف یک «سبک زندگی ایرانی» که در آن، خانواده و فرزند، نه به عنوان بار سنگین، که به عنوان سرمایه اجتماعی و معنوی ارزشمند تلقی شوند.


ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
کد امنیتی:
* نظر:
اجتماعی