روزانهنویسی» یکی از مهمترین مقدمات نویسندگیست که خانمها رغبت بیشتری به آن دارند و همین «روزانهنویسی» اگر جدی و هدفمند شود میتواند مقدمه مهمی برای نویسندگی باشد.
دقتهای زنانه به پدیدهها و اتفاقات مختلف و قدرت احساس و عاطفه، همیشه امتیاز ویژه زنان بودهاست. مادرانی که ریز به ریز جزییات بزرگ شدن فرزندشان را بعد از سالها به خاطر میآورند، با حوصله به موهای دخترانشان را شانه میکنند و میبافند و سختترین کارهای جهان را همزمان باهم بدون اهمال انجام میدهند. و گاهی دوست دارند لحظههای نابشان را با همان حس و حال به فرزندانشان در آینده منتقل کنند. داشتن دفتر خاطرات از جمله ویژگیهای نوستالژیک دخترها در همه ادوار است که با خودشان همیشه حمل میکردند و یا اینکه شبها به آن پناه میبردند. دفتر خاطراتی که بیشتر اوقات در شلوغیهای روزمره و مسوولیتهای همسرانه و مادرانه نانوشته و سفید میماند و یا خیال میکنند دیگر چیزی برای نوشتن درون آن ندارند.
اما باید گفت بازگشت به دفتر خاطراتهای دخترانه در قالب روزانهنویسیهای زنانه یکی از مهمترین مقدمهها برای وارد شدن به دنیای نویسندگیاست. اگر در این گزارش کلمه «زنانه» را با تاکید کنار روزانهنویسی قرار دادیم به این دلیل است که «نویسندگی» علاقمندی بسیاری از زنان به ویژه زنانه خانهدار است اما آنها خیال میکنند که حرفی برای گفتن ندارند. از این روز با «زهرا کاردانی» نویسنده دو کتاب «زن آقا» و «خیابان 204» همراه شدیم تا او برایمان از ارزشهای روزانهنویسی و نکاتی برای بهبود این نوشتارهای کوچک ارزشمند بگوید.
روزانهنویسی، عادت و آیین بسیاری از نویسندگان قدیمی است
یکی از نکات مهمی که در کلاسهای نویسندگی استاد همه را به آن ترغیب میکند خاطره نویسی به خصوص روزانه نویسی است. به این صورت که معمولا خاطرهنویسی و روزانه نویسی دریچه ورود به دنیای نویسندگی معرفی میشود. معمولا همه نویسندههای قدیمی این عادت را به شکل همیشگی داشتهاند. طوری که در کنار تمام فعالیتهایی که برای تولید کتابشان و یا هر اثر هنری دیگر داشتهاند آیین روزانهنویسی را هم برای خودشان به شکل جدی داشتهاند و آن را کنار نگذاشتهاند.
یکی از نویسندههای شناختهشدهای که میدانم حتی در سفر از روزانهنویسی غافل نمیشود، رضا امیرخانی است. آن طور که شنیدهام امیرخانی شب به شب اتفاقاتی که در روز برایش افتادهاست را مینویسد. این جدای از الهامات و چیزهایاست که به طور اتفاقی در روز میبیند.
در اتفاقات روزمره جزئینگر باشید
همه کسانی که نویسندگی را با روزانهنگاری شروع میکنند، اولین سوالی که از خودشان میپرسند این است که برای من در زندگی اتفاق خاصی نمیافتد. من صبح از خواب بیدار میشوم، صبحانه میخورم، ناهار درست میکنم، پیادهروی میروم، ناهارم را میخورم، دوش میگیرم، شام درست میکنم، شام میخورم و بعد میخوابم. بله ما اگر بخواهیم همینقدر کلی به مسائل نگاه کنیم در زندگی هیچکدام از ما هیچ اتفاق قابل بیانی نمیافتد. اما نفس نویسندگی، تمرکز روی اتفاقات جزئی است. به عبارتی قاببندی بر اتفاقات کوچکی است که به نظر ما عادی هستند اما ممکن است در نگاه و نظر آدمهایی که ما آنها را نمیشناسیم و آنها هم ما را نمیشناسند بسیار جالب به نظر برسد.
خوب ببینید، خوب بشنوید و ثبت کنید
از جمله تمرینهای دیگری که در کلاسهای نویسندگی وجود دارد این است که به صورت متمرکز از گوش و چشمهایتان بیشتر استفاده کنید. به طور مثال وقتی در تاکسی نشستهاید و میخواهید جایی بروید، وقتی در بانک نشستهاید و منتظرید نوبتتان شود، تمام صداهایی که اطرافتان میشنوید را سعی کنید خوب گوش کنید و یادداشت کنید. مکالمه آدمها پشت تلفن، مکالمه با متصدی بانک، با راننده تاکسی و اتفاقات این چنینی را در ذهنتان ثبت کنید و بنویسید.
یک قاب کوچک به دست بگیرید و روی اتفاقات روزانهتان بیندازید
لازم نیست برای روزانه نویسی، از صبحی که از خواب بیدار میشویم تا شبی که میخواهیم بخوابیم را بنویسیم. مثلا بگوییم: من فلان ساعت بیدار شدم، صبحانه خوردیم. همسرم را راهی کردم. کلاس آنلاین داشتیم. لازم نیست همه جزییات و همه اتفاقات را به ترتیب زمان و مکان بیان کنیم. این کار برای خودمان هم جذابیتی ندارد و ممکن است بعد از مدتی از این کار خسته شویم و قطعا برای خواننده هم جذابیتی ندارد. ما باید یک قاب کوچک دستمان بگیریم و فقط یک قطعه از اتفاقاتی که در روز برایمان میافتد را انتخاب کنیم و فقط همان را بنویسیم. اتفاقی که بیشترین اثرگذاری را در ذهن و روحمان داشته است و میشود به آن عمیقتر از یک حادثه روزانه فکر کرد و اتفاقی که حتی دوباره به آن برگردید و بخواهید آن را مجدد مرور کنید و از آن لذت ببرید. خلاصه کلام اتفاقی که ارزش ثبت کردن داشته باشد.
روزانههای امروز، گنجینه فردای شماست
ممکن است از خودمان بپرسیم من که نویسنده نیستم و ممکن است حتی همین قابهای کوچک را نتوانم درست بنویسم. پس این روزانهنگاریها چه ارزشی دارد؟ باید بگویم که ممکن است شما الان فرصت حرفهای نوشتن نداشته باشید. اما زمانی که این مسیر را به درستی ادامه دادید و حرفهای شدید این نوشتههای روزانه حکم مصالح ارزشمندی است که بعدها برای نوشتن متنهای حرفهای نیازمند رجوع به آنها هستید، آن وقت این مصالح ارزشمند که گنجینه شماست حتما به کارتان خواهد آمد.
گاهی مهمترین اتفاق جهان در خانه میافتد
ممکن است به خودتان بگویید من به عنوان زن خانهدار چه محتوای ارزشمندی برای نوشتن دارم؟ چون همه اتفاقات مهم خارج از خانه میافتد. باید بگویم این حرف اشتباهی است که متاسفانه بسیاری از رسانهها به خورد ما دادهاند و مدتهاست که دارند با تصویر زن موفق به گونهای دیگر جامعه را جلو میبرند و ارزشهای آدمها را تغییر دادهاند. اما گاهی اوقات مهمترین اتفاق جهان در خانه شما بیفتد، آن هم با رشد فرزندی که شما دارید و آن آرامشی که از خانه ماندن برای فرزندتان فراهم میکنید و شما با بیان این روزمرهها میتوانید تلاش کنید تصویری که از زن ایدهآل در رسانهها ارائه میشود را بشکنید و بگویید خانمها در این نقشها هم حضور دارند و حرفی برای گفتن دارند.
به مرور برای نوشتههایتان مخاطب پیدا کنید
برای کسانی که پیش از این روزانهنگاری داشتهاند و حالا میخواهند در ادامه این روزانهنگاری به سمت نویسنده شدن حرکت کنند باید این نکته را گفت که همانطور که ما برای آتش نیازمند سه عنصر، گرما، مواد سوختپذیر و اکسیژن هستیم. برای نویسنده شدن هم به سه عنصر متن، نویسنده و مخاطب نیاز داریم. اگر مخاطبی برای نوشته ما وجود نداشته باشد؛ این چرخه ناقص خواهد شد و ممکن است نتیجه گرفتن از این چرخه به تاخیر بیفتد. بنابراین بعد از مدتی که روزانهنگاری انجام دادید، سعی کنید برای نوشتهها و متنهایتان مخاطب پیدا کنید. اگر آدم با حوصلهای در اطرافتان هست که حوصله خواندن متنهایتان را دارد متنها را برایش بفرستید. گروه و یا کانالی اگر دارید که فکر میکنید متنهایتان خوانده میشود قرار بدهید. میتوانید وبلاگنویسی و یا یک شبکه اجتماعی به فراخور چیزی که نوشتید امتحان کنید. مخاطب ناشناسی که شما را نقد کند بسیار مفید است و رفته رفته ترس شما از ارائه متنتان میریزد و شما را به نویسندگی بسیار نزدیک میکند.