انتشار یک فیلم پرزرق و برق از یک مراسم جشن تکلیف در شبکههای اجتماعی باعث شد این سوال پیش بیاید که آیا این جشن تکلیفهای پرزرق و برق فایدهای هم دارد؟
مناسکمان را تهی از معنا نکنیم/ جشنی برای خوشگذرانی یا بندگی؟
«جشن عبادت» یا همان «جشن تکلیف» مراسم مهمی برای دخترهای 9 ساله است. مراسمی که در آن مکلف میشوند که مانند بزرگترهایشان امور عبادی را کامل و سروقت انجام دهند و دیگر کودک نابالغ نیستند. اغلب دخترها از این مراسم خاطرات خوشی در ذهنشان ثبت شده است و بسیاری چادرهای جشن تکلیفشان را یادگاری نگه میدارند در آینده به فرزند دخترشان میدهند. مراسمی که کلاس سومیها در مدرسه همراه با سخنرانیهای عقیدتی داشتند و در خانهها نیز مشابه یک مراسم مذهبی برگزار میشد. اما انتشار فیلمی از یک مراسم تجملی جشن تکلیف واکنشهای زیادی را به همراه داشت. به همین بهانه حجتالاسلام «محمدرضا جوانآراسته» مشاور خانواده به خصوص در حوزه کودک و نوجوان نکاتی را در گفتگو با فارس مطرح کرد.
وقتی صدای ساز و دهل مهمانها مراسم ما را خراب میکند
بیایید فکر کنیم ما میخواهیم یک مراسم یا یک همایش برگزار کنیم یا یک اتفاق خیلی مهم را قرار است در شهرمان مدیریت کنیم. حالا اگر من و شما مدیر همایش این رویداد مهم و هیجان انگیز باشیم. چه چیزی بدترین اتفاق ماست؟
طبیعتا هرچیز خرد و کلانی که بخواهد آن رویداد، همایش یا آن تجمع را خراب کند و یا تحتتاثیر قرار دهد موجب نگرانی ماست و تلاش میکنیم از آن جلوگیری کنیم. حال به این فکر کنید که یک جمعیت زیادی با پرچمو ساز و دهلهای مربوط به مراسم ما وارد شوند اما آنقدر کارها و رفتارهایشان حواس همه را به خودشان که حاشیه مراسم ما هست جلب کنند که عملا مراسم ما از بین برود. گویی مراسم ما اصلا نبودهاست و حالا یک مراسم دیگری با مدیریت دیگری در حال انجام است. در این صورت چه اتفاقی افتادهاست؟
بله ما باختهایم. ما مراسم خودمان را از دست دادهایم و بلکه یک مراسم دیگری در حال برگزاریست. به خوب یا بد بودن این مراسم دوم کاری نداریم. هرچه هست چیزی اتفاق افتادهاست که مدیریت و انجامش با ما نبوده است و از دست ما در رفته است و مراسم ما را لغو کرده است.
گاهی آنقدر حواسمان به حاشیه است که اصل را فراموش میکنیم
گاهی اوقات در گوشه و کنار زندگی ما از این اتفاقات میافتد. مثلا میخواهیم یک مراسم جشن تولد برای بچههایمان برگزار کنیم اما یک طوری این جشن تولد برگزار میشود که در نهایت آن اتفاق مهم برای فرزندمان رخ نمیدهد. ممکن است آن جشن تولد به باقی مهمانان خوش بگذرد. اما برای خود بچه ما اینطور نیست و تبدیل به خاطره خوشی برایش نمیشود.
بخواهم مستقیمتر بگویم این است که میخواهیم یک جشن عبادت و یا جشن تکلیف برای فرزندمان بگیریم اما آنقدر حواسمان به موارد حاشیهای مانند طراحی و چیدن و آمدن و رفتنها و دکور زدنها میشود که آن جشن تکلیف فراموش میشود. یعنی ما انگار هر جشن دیگری با هر پسوند دیگری قرار بود برگزار کنیم همین کارها را میکردیم. اینجا جشن تکلیف یا جشن عبادت هویت خود را از دست دادهاست. راستش را بخواهید اسم این مراسم را میشود هرچیز دیگری گذاشت جز همان جشن عبادت!
برخی رویدادها و اتفاقات مراقبتهای خودشان را دارند. خیلی وقتها ممکن است ما با همین کارها معانی و مفاهیم را در ذهن اطرافیانمان جا به جا کنیم. درست است از یک اسم مشترک استفاده کردهایم. اما آن چیزی که متبادر شدهاست متفاوت بوده است. به طور مثال جشن تکلیفی برگزار کردهایم که هیچ نسبتی با عبادت و بندگی و آمادگی یک دختر برای گفتگوی مستقیم با خدا نداشتهاست.
با دست خودمان مناسکمان را بیمعنا نکنیم
اگر بخواهم دقیقتر بگویم طراحی چنین جشنی از ابتدا تا انتها باید ما را به سمت پررنگ شدن عبادت و بندگی ببرد. حالا در این میان زیبایی دکور زبیایی هم تدارک ببینیم خوب است. اما اگر آن دکور اصل ماجرا شود و قرار باشد دوربین چشم و ذهن آدمها حول آن دکور باشد. طبیعتا نه برای آن بچهای که آنجا نشستهاست این مراسم جشن عبادت است و نه اتفاقی که در زندگی ما خواهد افتاد نسبتی با این جشن دارد. اگر قرار است کسی بیاید و جشنگردانی کند سمت و سوی مراسم را به سمت پررنگ شدن صرفا جشن و شلوغکاریهایش ببرد، عملا ما را از معنای آن عبادت خالی کردهاست. و هرقدر از نمایشهای ظاهری فاصله بگیرد و به سمت عبادتهای واقعی سوق بدهد. طبیعتا معنای جشن عبادت واضحتر شدهاست.
خلاصه حرف اینجاست: ما گاهی با دستهای خودمان مناسک خودمان را از ریشه بیمعنا میکنیم و با یک مناسک بیمعنا خوش میگذرانیم. این زمانی است که توجه ما به ظاهر و زلم زیمبوهای مراسم بیشتر از معنا و واقعیت آن جشن است. با دست خودمان این کار را انجام ندهیم.