سیستم مدیریت پورتال پایگاه خبری فرایش

شناسه خبر: 2269
تاریخ انتشار: 1399/8/27 12:18:00

آزادی امری شخصی است اما زمانی که به اجتماع وارد می‌شود لاجرم محدود می‌شود و اگر این محدودیت وجود نداشت فرق جامعه انسانی با حیوانی چه می‌بود؟ در نتیجه ورود به اجتماع بشری یعنی محدود شدن آزادیِ شخص و این محدودیت است که نشان از انسانی بودن آن اجتماع دارد.

 

حجاب، پوشش اسلامی زنان،

پوشش برای زنان امری شخصی است که با ورودش به جامعه، برای حفظ مصالح جامعه قید می‌خورد. پس در کشوری مثل انگلیس پوشیدن لباس و برهنه نبودن اجباری است اما مسئله بر سر چه اندازه بودن آن است. این کیفیت پوشش بر اساس دیدگاه ایدئولوژیک حاکم بر آن جامعه صورت می‌گیرد. از دیدگاه کشوری چون فرانسه، روسیه یا کانادا اصل پوشیدگی الزام دارد زیرا برهنگی را مخل ضربان روانی اجتماع و نقض اخلاق می‌دانند. اما کیفیت پوشش در تمامی کشورها یکسان نیست و تعاریف حداقلی‌شان از اندازه پوشش متفاوت است.

پوشش در اسلام

نگاه اسلام به پوشش علاوه بر حفظ اخلاق و آرامش روانی جامعه، بزرگداشت حیثیت زنان است. اسلام زن را یک شخصیت مستقل و آزاد می‌داند که مردها اجازه بهره‌کشی از آن‌ها را ندارند.

اما بهره‌کشی صرفا به معنی بر کارِ بدنی گماردن کسی به رایگان نیست بلکه «بهره» به معنای منفعت بردن است و منفعت آن است که به هر نحوی سودی به بهره‌کِش برسد.

شهید مرتضی مطهری در کتاب مسئله حجاب می‌نویسد:

آیا مرد باید در بهره‌کشی جنسی از زن، جز از جهت زنا، آزادی مطلق داشته باشد یا نه؟ یعنی آن‌که در این مسئله ذی‌نفع است مرد است نه زن، و لااقل مرد از زن در این مسئله ذی‌نفع‌تر است.

به قول ویل دورانت:

دامن ‌های کوتاه برای همه جهانیان به جز خیاطان نعمتی است.

اسلام زن را یک شخصیت مستقل و آزاد می‌داند که مردها اجازه بهره‌کشی از آن‌ها را ندارند

با توجه به این موضوع اسلام سعی کرده بر اساس دو اصل عدم اختلال در ضربان اخلاقی اجتماع که دلیل پوشش در بسیاری از کشورها نیز همین ذکر شد و همچنین جلوگیری از بهره‌کشی از زنان که هر دو پاسداشت اخلاقیات انسانی هستند، پوشش را به اندازه بیشتری برای مسلمانان وضع کند.

پس چطور است که برخی از کشورها از پوشش کمتری برخوردارند و این مسائل برایشان حل شده است و شاید ما بیمارگونه فکر می‌کنیم؟

حل شدن این مسئله در جوامع دیگر با آمار و ارقام از اتفاقات درون آن جامعه به اثبات می‌رسد.

برای بررسی این آمار به عنوان نمونه چند مورد را با ذکر مستندات آن‌ها نقل می‌کنیم:

در گزارش موسسه Rainn که مخفف «شبکه ملی بررسی تجاوز، آزار و زنای با محارم» است، در آمار قابل توجه خود فاش ساخت که 44 درصد از قربانیانی (عمدتاً زنان) که در آمریکا مورد تجاوز قرار می‌گیرند، کمتر از 18 سال سن داشته و 80 درصد از آنان سن‌شان کمتر از 30 سال است.

بیشتر بخوانید

زنان و نگاه ابزاری به آنان در تبلیغات تلویزیونی

در این گزارش همچنین تصریح شده که سالانه 213 هزار نفر در آمریکا قربانی تجاوز جنسی می‌شوند. در سال 2007 این آمار به 248 هزار و 300 نفر رسید. این آمار ظاهراً اعم از مردان و زنان قربانی تجاوز جنسی است. اما بدیهی است که تعداد زنان به مراتب بیشتر از مردان است.

«پایگاه لیست‌های شگفت انگیز» لیستی تحت عنوان 10 کشوری که دارای بیشترین آمار آزار و اذیت جنسی هستند را منتشر کرده که در آن به ترتیب آفریقای جنوبی، سوئد و آمریکا بیشترین میزان تجاوز در جهان را طی سال 2017 داشته‌اند. بر اساس این گزارش در کشور آمریکا، از هر سه زن یک زن در طول زندگی خود آزار جنسی را تجربه می‌کند.

روزنامه انگلیسی گاردین هم گزارشی منتشر کرده که نشان می‌دهد زنان شاغل در سازمان‌های امدادرسان بین‌المللی به طور گسترده ولی پنهان مورد اذیت و آزار جنسی قرار می‌گیرند. زنانی که در این گزارش با آنان گفت‌وگو شده به گاردین گفته‌اند که آزار جنسی زنان در بزرگترین سازمان‌های غیردولتی و موسسات وابسته به سازمان ملل تا خیریه‌‌های کوچک رواج دارد و در هیچ یک از این موسسات حمایتی از این زنان و یا اقدامی برای پیشگیری از این گونه آزارها صورت نمی‌گیرد.

بیشتر بخوانید

ازدواج موقت، توهین یا تکریم زنان؟ 

شبکه تلویزیونی آلمانی «دویچه وله» هم نتایج یک نظرسنجی را منتشر کرده که در آن تقریبا نیمی از زنان پرسش شونده گفته‌اند که تجربه مزاحمت جنسی را داشته‌اند. 43 درصد زنانی که از آنها سؤال شده گفته‌اند که یک الی دو بار اهانت یا مزاحمت جنسی را تجربه کرده‌اند.

«پژوهش ملی درباره خشونت علیه زنان در فرانسه» که نخستین پژوهش آماری است که توسط ماریس جاسپارد فعال حوزه زنان درباره این موضوع در آن کشور انجام شده است. این پژوهش نشان می‌دهد در سال 2000 چهل و هشت هزار زن بین 20 تا 59 ساله مورد تجاوز به عنف قرار گرفته‌اند.

چه شد که کشورهایی از این دست به این سرنوشت دچار شدند؟

غلامعلی حدادعادل در این‌باره می‌نویسد:

به دنبال رنسانس، سبک تازه‌ای در ادبیات و هنر اروپا به وجود آمد که در آن انسان، اصل و محور و مبنای همه چیز بود، اما نه آن انسانی که در خود حقیقتی آسمانی دارد، بلکه انسانی زمینی، انسانی اصولا مادی و دنیوی و این همان اومانیسم است. اومانیسم، هنر خود را در آن می‌داند که به تنِ انسان بپردازد. این است که ناگهان از زیر تیشه سنگ‌تراشان هنرمندِ عهد رنسانس، مجسمه‌هـایی برهنه بیرون می‌آید که بیش از هر چیز می‌خواهد این احساس را به بیننده القاء کنـد که انسان همه تن است و هنرمند باید به تنِ او توجه داشته باشد. نمونه‌های این قبیل تندیس‌ها فراوان است، اما شاید مجسمه «داوود» ـاخته‌ی میکـل آنژ از همه مشهورتر باشـد.

این است که غریزه جنسی در چنین جامعه‌ای بیداد می‌کند و زن کالایی می‌شود که ارزش آن به اندازه لذت‌بخشی آن است. زن دیگر آن انسانی نیست که امانتدار الهی است و حتی می‌تواند تا بدانجا تعالی پیدا کند که به لقای پروردگار خویش دست یابد، نه! او فقط «تن» است و ارزش او به اندازه ارزش تن اوست. و اگر زن در این تمدن و در این جامعه، «تن» خود را به نمایش نگذارد، برای او چه باقی می‌ماند. اگر او را نبینند، او دیگر چه ارزشی دارد؟[1]

حالا به پوشش چند کشور دیگر در زمان‌های گذشته نیز توجه کنید:

یونان

دایرة‌المعارف لاروس درباره پوشش زنان یونان باستان می‌گوید: زنان یونانی در دوره‌های گذشته، صورت و اندام‌شان را تا روی پا می‌پوشاندند. زنان شهر "ثیب" دارای حجاب خاصی بوده‌اند، بدین صورت که حتی صورت‌شان را نیز با تکه پارچه‌ای می‌پوشاندند. این تکه دارای دو منفذ بود که جلوی چشمان قرار می گرفت تا بتوانند ببینند. نقش‌هایی که بر جای مانده، حکایت می‌کند که زنان سر را می‌پوشانده ولی صورت‌هایشان باز بوده است و وقتی به بازار می‌رفتند، بر آنان واجب بوده است که صورت‌هایشان را بپوشانند، خواه باکره و خواه دارای همسر باشند.

در دایرة المعارف القرن العشرین آمده:

زنان رومانیا از حجاب شدیدتری برخوردار بوده‌اند، به طوری که وقتی از خانه خارج می‌شدند، با چادری بلند تمام بدن را تا روی پاها می‌پوشاندند و چیزی از برآمدگی‌های بدن مشخص نمی‌شد.

نگاه اسلام به پوشش علاوه بر حفظ اخلاق و آرامش روانی جامعه، بزرگداشت حیثیت زنان است

مردم اروپای شمالی نخستین سده‌های میلادی

در این دوره مردان پیراهن کوتاه، و زنان پیراهن بلند بر تن می‌کردند، زنان دو پیراهن روی هم می‌پوشیدند، که زیرین آستین بلند و از پارچه پشمیی بود و کار زیرپوش را می‌کرد، دومی بلند و راسته، و دنباله‌دار با آستین‌های بلند و گشاد؛ روی آنها شنلی داشتند که در جلو یا روی یک شانه بسته می‌شد و روسری که سر و شانه را می‌پوشاند.

انگلستان قرون میانه

در اوایل این دوران مردان و زنان انگلیسی همچنان سه لباس اصلی، استولا، یا لباس زیر، بلیاد یا لباس رو، و پالا یا شنل، که همگی همان پوشاک اصلی یونانی-رومی بود، می‌پوشیدند. مردان باشلق ساده‌ای بر سر می‌گذاشتند، در حالی که زنان موی خود را زیر روسری، یا هدریل از جنس پارچه کتان پنهان می‌ساختند. این روسری، دایره، مربع یا مستطیل بوده و مانند روسری چانه‌پوش ایرانیان و رمی‌ها، ضمن پوشاندن سر، به دور گردن پیچیده می‌شد. تاج را، در صورت استفاده، روی این روسری قرار می‌دادند. زنان تا سال 1550 پوشش عجیبی برای سرشان به کار می‌بردند، که مانند شیروانی شیب‌دار بود و تمام مو را می‌پوشاند. گیبل هود، یا کنل و یا پدی منتال نام داشت. شنل‌های زنانه بلندی که جلو آن باز بود، و نیز رداهای بزرگ و گشاد با آستین‌های پف دار، عرضه گردید.[2]

در نهایت این بحث را با عباراتی از علی صفایی حائری نویسنده حوزه تربیت به پایان می‌بریم:

خانمی که زندگی را جز این نمی‌داند که کار کند و حقوق بگیرد تا بتواند بهترین‌ها را تهیه کند و در بهترین‌ها آن را آماده کند و در بهترین‌ها از آن استفاده کند و نشان بدهد، کسی که تمامی عمرش و عمق زندگیش همین چندانگشت گرفتن و دوختن و پوشیدن و نمایش دادن و جالب بودن و در چشم‌ها نشستن است، آیا می‌تواند که خودش را در لباس محبوس کند، و خودش را بپوشاند؟ پوشش یعنی مرگ، یعنی تمام شدن، یعنی پوچ شدن و به بن‌بست رسیدن، که این‌ها جز سرگرمی و تنوع و لذت و نمایش و جالب‌بودن و در چشم‌ها و دل‌ها نشستن چیزی را نمی‌خواهند، چون؛ خودشان را بیشتر از این نمی‌بینند و بالاتر نرفته‌اند.

لباس بینش نمی‌آورد، ولی بینش‌ها تو را وادار می‌کنند که گردی بلند نکنی و دلی را به خود نگیری و سنگ راه نباشی. مسئله این نیست که من پاکم، مسئله این است که اگر کسی با عمل من گندید، ناچار گند او به من هم سرایت می‌کند، که من در جامعه‌ی‌ مرتبط زندگی می‌کنم. (...) پاکی دل، ناچار پاکی عمل را به دنبال خواهد آورد، که درخت زنده بار خواهد داد و دلِ پاک، عمل پاک خواهد آورد.[3]


ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
کد امنیتی:
* نظر:
فرهنگی