علی آرینجاه طی یادداشتی نوشت: آنچه که روى من اثر مىگذارد، همان نشان دهنده جریان وجود من است، که على (ع) مىگوید: «قیمَةُ کُلِّ امْرِىءما یُحْسِنُهُ»: ارزش هرکسى برابر همان چیزى است که آن را خوب مىشمارد و رویش حساب مىکند.
در یکی از آیات جزء 27 قرآن کریم داریم: لکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ؛ تا بر آنچه از دست شما رفت، تأسف نخورید و بر آنچه به شما عطا کرده است، شادمان و دلخوش نشوید، و خدا هیچ گردنکش خودستا را [که به نعمتها مغرور شده است] دوست ندارد.
حد زهد و آزادی انسان
انسان از صبح تا شام با چیزهایى شاد مىشود و از چیزهایى مىرنجد. چیزهایى در او مؤثر هستند. هنگامى که این مؤثرها و محرکها از درجه وجودى انسان پایینتر باشند و با این وصف او را دگرگون کنند، در این هنگام خسارت وجودى انسان آغاز مىشود!
این براى ما طبیعى است که اگر فرشمان بدون هیچگونه کوتاهى سوخت، یا ماشینمان آتش گرفت و یا موهاى سرمان ریخت و کچل شدیم، براى ما طبیعى است که صدمه مىخوریم، ولى مسأله از همین جا آغاز مىشود که باید این طبیعتها و این طبیعىها محاکمه شوند!
چرا من به خاطر چیزهایى که از لحاظ وجودى پایینتر از من هستند، صدمه مىخورم؟!
آنچه که بر روى من اثر مىگذارد، همان نشان دهنده جریان وجود من است، که على (ع) مىگوید: «قیمَةُ کُلِّ امْرِىءٍ ما یُحْسِنُهُ»: ارزش هرکسى برابر همان چیزى است که آن را خوب مىشمارد و رویش حساب مىکند.
آنچه بر روى من اثر مىگذارد، مرا به خودم نشان مىدهد. من اگر خودم را فرش و ماشین و مو مىدانم، حق دارم که ناراحت شوم، وگرنه این طبیعى نیست و باید محاکمه بشوم.
بچهها که خودشان را عروسک و توپ مىدانند، با از دست رفتن اینها مى سوزند، ولى همین که بزرگتر شدند و درجه وجودى خودشان را احساس کردند، دیگر از این چیزها ناراحت نمىشوند و همان طبیعىها برایشان غیر طبیعى مىشود.
انسان که خودش را از جماد، نبات و حیوان جلوتر مىیابد، چطور مىتواند به خاطر اینها، که دنیا چیزى جز همینها نیست، ناراحت و یا شاد بشود؟
بىحساب نیست که حد زهد و آزادى را این آیه مىشمارد: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُم وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتیکُم»
استاد صفایی، برگرفته از کتاب تطهیر با جارى قرآن؛ ج1؛ صص 151 - 152