سیستم مدیریت پورتال پایگاه خبری فرایش

شناسه خبر: 86
تاریخ انتشار: 1398/6/24 09:49:16

فرزند به رفتار پدر و مادر نگاه می‌کند و مبانی زندگی خود را بر آن اساس تشکیل می‌دهد حالا اگر مبنای زندگی پدر و مادر بر بخش اقتصاد یا صرفه‌جویی باشد بر آن اساس عمل می‌کند اگرنه، مبنای زندگی پدر و مادر بر اسراف و تبذیر باشد قطعاً بر آن مبنا عمل خواهد کرد.

گروه اجتماعی، پایگاه خبری فرایش: زمانی که فرزند ما وارد مدرسه می‌شود، ابتدا به‌صورت روزانه به او پول می‌دهیم و می‌گوییم این میزان پول برای چه خریدهایی به تو داده‌شده است. آرام‌آرام می‌توانیم بافاصله بیشتری پول‌توجیبی به فرزندمان داده و نیازهای دیگری مثل خرید لوازم‌التحریر و... را هم به عهده‌اش بگذاریم و پول بیشتری هم برای این خرید به او بدهیم.

اینجاست که فرزند یاد می‌گیرد و می‌تواند برخی لوازم را نخرد یا از وسایل خود، بهتر نگهداری کند تا پول‌هایش را پس‌انداز کند و در آینده نزدیک کالای دیگری را که دوست دارد با آن بخرد. بهتر است زمانی که او می‌خواهد وسایل یا ابزار غیرضروری بخرد، به او بگوییم برای خرید آن می‌تواند از پس‌اندازش استفاده کند. در این شرایط او با مفهوم واقعی پس‌انداز کردن آشنا می‌شود. با انجام کارهای دیگری مانند خرید قلک هم می‌توان عادت پس‌انداز کردن را رواج داد؛ البته باید در نظر داشته باشیم که فرزند با رفتار ما نیز این موضوع را لمس کنند که در چه شرایطی می‌توانند پول پس‌انداز شده را مصرف کنند. اینکه پدر و مادر به فرزندشان نشان دهند که پس‌اندازهای خود را چگونه خرج می‌کنند در تشویق او به پس‌انداز کردن بسیار مؤثر است و با این روش فرزند یاد می‌گیرد که در آینده چگونه پس‌انداز نماید.

یادمان باشد که آینده فرزندان از همین امروز توسط پدر و مادر ساخته می‌شود.

بر همین اساس بر آن شدیم تا گفتگویی در خصوص آموزش پس‌انداز به فرزندان با دکتر سید حمید حسینی عضو هیئت‌علمی دانشگاه آزاد استان همدان و پژوهشگر در حوزه بازاریابی سیاسی و فعال رسانه‌ای داشته باشیم که در ادامه می‌خوانید: 

*چگونه به فرزند خود آموزش دهیم که برای پول ارزش قائل شود؟

اصولاً مسائل اقتصادی مثل همه مهارت‌های دیگر احتیاج به آموزش دارد یعنی فرزندان ما باید از دیدن رفتار پدر و مادر و همچنین شنیدن راهکارهایی برای اینکه بتوانند در مدیریت منابعشان درست‌تر عمل کنند باید به فراگیری این مهارت‌ها بپردازند. قطعاً مهارت مثل تمام مهارت‌های دیگر احتیاج به یک فاکتورهایی دارد، ازجمله تمرین، چون می‌دانید که همه مهارت‌ها با تمرین به دست می‌آید و این مهارت احتیاج به تعریف مبانی در این زمینه دارد. وقتی فرزند به رفتار پدر و مادر نگاه می‌کند و مبانی زندگی خود را بر آن اساس تشکیل می‌دهد حال اگر مبنای زندگی پدر و مادر بر بخش اقتصاد یا صرفه‌جویی باشد بر آن اساس عمل می‌کند اگرنه، مبنای زندگی پدر و مادر بر اسراف و تبذیر باشد قطعاً بران مبنا عمل خواهد کرد. نکته دیگر اینکه مهارت‌های اقتصادی منوط هستند به درآمدها یعنی شما با درآمدهای مختلف مدل‌های مختلفی از اقتصاد را برای فرزندان می‌توانید تعریف کنید؛ قطعاً این را هم باید یاد بگیریم در هر درآمدی اصل را در رفع نیازها بگذاریم نه تجمل‌گرایی؛ این‌ها مواردی هستند که می‌شود به‌صورت مشخص از اول تعریف کرد.  

*آیا خرید قلک برای فرزند یا دادن پول‌توجیبی می‌تواند برای اهداف مالی آینده‌اش اثرگذار باشد؟

قطعاً اثرگذار است، یکی از چیزهایی که در حوزه اقتصاد مهم است این است که باید به فرزندان خود یک دارایی بدهیم حالا به‌صورت هفتگی یا ماهانه یک مبلغی بدهیم یا قلکی تهیه کنیم برای فرزندانی که قابلیت دارند از 7 سال به بالا و بعد تمام مخارجشان را خودشان مدیریت کنند؛ مدیریت کردن باعث می‌شود که آن‌ها دارای عزت‌نفس شوند هم اینکه با این تمرینی که انجام می‌دهند متوجه می‌شوند کجاها ایراد دارند و بعد کم‌کم که در نهادشان سرشته بشود با تمرین و مشاهده رفتار نزدیکان، امکان‌پذیر است که به یک تربیت اقتصادی برسند.

*آیا افتتاح حساب پس‌انداز برای فرزند می‌تواند به‌عنوان یک فرهنگ در خانواده محسوب شود و فرزند از همان کودکی به فکر پس‌انداز خواهد بود؟

قطعاً وقتی ما برای فرزند خود یک حساب پس‌اندازی افتتاح می‌کنیم که نتیجه ملموس برایش دارد مثلاً فرض بفرمائید این حساب سالانه می‌تواند باشد که با آن خرید خاص انجام دهد یا یک هزینه خاصی که با آن انجام می‌شود برایش ایجاد کنیم او به‌صورت عملی یاد می‌گیرد که پس‌انداز کند. این مهارت جنبه درآمدی دارد که هم درآمد و هم هزینه را مدیریت می‌کند؛ درآمد را می‌تواند با اسراف نکردن و پس‌انداز کردن و هزینه را می‌تواند با درست هزینه کردن و اسراف نکردن انجام دهد.

*مدرسه و رسانه‌ها تا چه حد می‌تواند برای تقویت شم اقتصادی در فرزندان تأثیرگذار باشد؟

نقش رسانه و مدارس و جامعه و قسمت آموزشی آن قطعاً خیلی مؤثر است؛ اما واقعیت قضیه این است که ما در مدارس با یک طیف ناهمخوان روبرو هستیم در یک کلاس که 40 نفر دانش‌آموز دارد بسیار ناهمخوانی وجود دارد آموزش‌هایی که داده می‌شود بسیار سطحی است. قطعاً در یک نگاه و با یک‌چشم انداز ایده‌ال مدارس باید به بچه‌ها در بحث آموزش اقتصاد کمک کنند؛ اما اینکه عملاً امکان‌پذیر باشد اکنون امکان‌پذیر نیست.

 وقتی نقش رسانه را بخواهیم ببینیم رسانه بیشتر در مورد مدیریت مصرف می‌تواند مؤثر باشد اینکه جامعه را به سمت اسراف کردن راهنما شود یا اینکه پس‌انداز را ترویج کند یا اخلاق اقتصادی و دوری از تبذیر را انتشار بدهد. ولیکن به‌هرحال اقتصاد دو جنبه دارد یکی جنبه درآمدی است یکی هم هزینه. رسانه‌ها و مدارس نمی‌توانند آموزش بدهند ولی در جنبه هزینه‌ای که جنبه مصرف است و کنترل هزینه‌هاست بله با یک ارائه یک الگو می‌توانند کمک کنند و اینکه رسانه‌ها هم به‌صورت مشخص روی بچه‌ها کار نمی‌کنند رسانه‌ها عموماً روی بحث بزرگ‌سالان عمل می‌کنند و این مسئولیت خانواده‌ها را بالا می‌برد و پدر و مادر وقتی می‌بیند رسانه و مدرسه کمکی نمی‌کند مجبور می‌شود خودش ورود پیدا کند و این مسئله را آموزش دهد.

*اساساً چند راهکار برای تربیت اقتصادی فرزندان در خانواده وجود دارد بیان کنید؟

ماهم باید به فرزندان آموزش دهیم که در قسمت درآمدی خود درست رفتار کنند؛ یعنی درآمدهای خانوار را مدیریت کنیم و سعی کنیم این را هم به فرزندان آموزش بدهیم. برای نمونه من به‌شدت معتقد هستم که فرزندان باید فضای کسب‌وکار را تجربه کنند یعنی مسئولیت‌هایی را به عهده بگیرند که در مقابلش هزینه دریافت کنند مثلاً فردی که به توانایی ترجمه رسیده ما به او فلان کتاب را بدهیم بخشی از آن را ترجمه کند و در قبال آن به او پول می‌دهیم که بفهمد درآمد از طریق تلاش به وجود می‌آید و مالکیت را این‌گونه درک نماید. یا مثلاً اگر پدر و مادری برای آن‌ها این امکان هست و شغل آزاد دارند فرزندان را در محیط کار ببرند و مسئولیت به آن‌ها بدهند و در مقابلش به آن‌ها پول پرداخت کنند این قسمت درآمدی.

 اما در قسمت هزینه‌ای بیشتر به سمت مدیریت رفتن یعنی مدیریت هزینه را به فرزند بسپاریم؛ مثلاً: به او مبلغی بدهیم و این مبلغ را در بازه‌ای زمانی و تا قبل از آن بازه زمانی و سر آمدنش اصلاً آن پول شارژ مجدد نشود تا فرزند با یکی دو بار کم‌آوردن بداند که مالکیت و هزینه پول هم‌زمان باید اتفاق بیفتد و درنهایت منجر به این شود که برای پولی که در دستش است ارزش قائل شود و بعد این را درجایی درست هزینه کند و درنهایت بداند که باید از مطلوبیت بالایی برخوردار باشد. پس یکسری چیزها را نباید به دست آورد تا آن مطلوبیت نهایی، بالاتر برود. من فکر می‌کنم این درنهایت درست است که ما باید به آن‌ها فرصت تجربه بدهیم ولی الگوی عینی و عملی هم که پدر و مادر هستند در خانواده باید درست عمل کنند یعنی رفتار و عملکرد پدر و مادر در هزینه‌کرد خانه و خریدهای غیرضروری و به‌اصطلاح لوکس باید به نحوی باشد که فرزند متوجه شود که هر خواسته‌ای دارد لزوماً قابلیت به دست آوردن ندارد؛ نکته دیگر اینکه فرزندان باید «نه» شنیدن را از پدر و مادر تجربه کنند چون اگر هر خواسته‌ای داشته باشند برآورده بشود در آن صورت آن‌ها فکر می‌کنند که پدر و مادر یک منبع لایزال مالی هستند که هر وقت این‌ها اراده کنند برایشان هزینه می‌شود؛ ما حتی از خرید چیزهای خیلی کوچک مثلاً از خرید یک خوراکی ارزان‌قیمت هم باید ابا کنیم و نخریم؛ چون باید بداند که بعضی از خواسته‌ها عملاً امکان تحقق ندارند؛ این هم یک بخش از آموزش فرزندان در مورد اقتصاد است و در اصل این‌یک نوع بحث روان‌شناختی است که فرد با نداشتن‌ها مواجه می‌شود تا برای داشته‌هایش ارزش بالاتری قائل شود.

*آیا لازم است که پدر و مادر فرزندان را درگیر خرج و مخارج خانه کنند و آن‌ها را برای خرید مایحتاج منزل شریک بدانند؟

بله، اتفاقاً یکی از جنبه‌های مسئولیت دادن همین است؛ وقتی فرزندی که توانایی تعاملات اجتماعی دارد و امنیت آن در جامعه حفظ می‌شود درگیر خریدهای روزمره بشود با مفهوم مبادله، هزینه و خرید آشنا می‌شود و بعد با مفهوم منبع مختصر یا محدود و هزینه‌های نامحدود مواجه می‌شود و این فرد وقتی در موقعیتی قرار می‌گیرد خودش قضاوت درست و صحیح‌تری دارد و در هزینه‌ها سعی می‌کند با کمترین هزینه بیشترین مطلوبیت را از کالاها به دست آورد. قطعاً همین‌طور باید باشد ما هدفمان از تمام آموزش‌ها به کودکان، آینده خوب و آرامش آن‌ها است اگر درگیری‌های اقتصادی که در تمام خانواده‌ها کم و بیش وجود دارد به فرزندان انتقال پیدا کند امنیت روانی آن‌ها را از بین می‌برد و این باعث می‌شود که از کودکی خود لذت نبرند؛ من فکر می‌کنم یک تعادلی اینجا باید اتفاق بیفتد فرزندانمان را در سنین پائین با مفهوم مبادله و در سنین بالاتر با مفهوم محدودیت در منابع آشنا کنیم چراکه فقر و احساس فقیر بودن بسیار آسیب‌زا است حال ممکن است برای فرد اتفاق افتاده باشد و در این مورد نمی‌شود کاری کرد اما اگر این احساس را فرزند داشته باشد او را درگیر تنش‌های روانی می‌کند که آسیب‌های بسیار شدیدی روی عصب‌های مغز و آسیب‌های بسیار جدی روی آرامش روان او دارد برای اینکه تعادل اتفاق بیفتد من به‌عنوان پدر مسئولیت کنترل درآمدها و هزینه‌های خانواده رادارم. این را نباید به گردن فرزندان انداخت چون از درک این موضوع ناتوان هستند؛ قطعاً پدر و مادر به این می‌رسند که فرزند اکنون توانایی این را دارد که با این مفاهیم  به‌صورت کلی آشنا شود بعد ما باید آن‌ها را درگیر این مسائل کنیم اما با تعادلی که ازلحاظ روانی آرامش آن‌ها به هم نخورد.

 


ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
کد امنیتی:
* نظر:
اقتصادی