«اینستاگرام» زاکربرگ در بسیاری کشورها، رایگان در اختیار کاربران قرار دارد. فقط هزینه اینترنت با کاربر است. خودش هم گاه تصاویری ساده از زندگی اش میگذارد. لاکچری ها اما در نرم افزارش سخت میجنگند در سودای لایک، نمایش ثروت و اول شدن. سرزمین عجایب است، اینستاگرام!
همه تجملات جوان ساده پوش
اینستاگرام سال 2010 متولد شد و سال 2012 شرکت «فیس بوک» به مدیریت «مارک زاکر برگ» آن را خرید و به خدمت گرفت. جوانی که به پوشیدن لباس یک شکل و ثابت معروف است و می گوید که خرید و انتخاب لباس هر روز می تواند وقت مفیدش را هدر دهد به همین دلیل یکنواخت پوشی می کند. کاربران شبکه اجتماعی تحت مالکیت او اما هر روز ساعت ها وقت خود را پای اینستاگرام می گذرانند. بسیاری از صفحات این نرم افزار، سوپر صفحات تبلیغاتی هستند که انواع خوراک، پوشاک، سبک زندگی را با هزینه های بالا تبلیغ می کنند و کاربر را به خرید، مصرف و تنوع گرایی دعوت. توصیه مدونا خواننده زن غربی به هوادارانش درباره این بازار برنامه همگانی، قابل تامل است. توصیه می کند به شدت از اینستاگرام فاصله بگیرند اگر آرامش و شادی خودشان را دوست دارند.
اینستاگرام، دارک نت سهل الوصول؟!
در بسیاری از کشورهای اروپایی تمام شبکه های اجتماعی اجازه فعالیت ندارند. برخی شبکه ها پرکاربردتر هستند و دولت ها با وضع قوانین، فضای اینترنت و شبکه های مجازی را پایش و مدیریت می کنند. با یک جستجوی اینترنتی مصادیق بسیاری برای این ادعا در دسترس است. نوجوانان و کودکان امکان حضور در تمام سایت ها را ندارند. سعی شده فضای مجازی برای گروه های خلافکار ناامن باشد و رصد می شوند برای همین معاملات آن ها در «دارک نت» یا همان شبکه های مخفی اینترنتی انجام می شود. حالا اما در اینستاگرام از صفحات آموزش نظامی غیرمجاز و خرید و فروش اسلحه، مشروبات و مهمانی ها مختلط فعالیت می کنند تا صفحاتی با محتوای غیراخلاقی و ضد بنیان خانواده. صفحاتی که در کنار صفحات خوش محتوا و سالم، سلطنت خودشان را دارند. جستجوی اینستاگرام با حکومت هشتک ها، کم بی سامان و به تعبیری، اینترنت بد بنیان و کم نظارت نیست.
جای خالی سواد رسانه ای
یک شرکت تحلیل محتوای فضای مجازی، آمارهای جالبی درباره اینستاگرام منتشر کرده است. نمودار دایره ای که محتوا و کاربران این فضا را مورد بررسی قرار داده. اگر از سایر کاربرها و سایر پست ها با درصدهای آماری کمتر چشمپوشی کنیم و به بخش های بزرگتر این نمودارهای دایره ای بپردازیم، به اعداد قابل تأملی می رسیم. سه رتبه برتر کاربرها در اینستاگرام به ترتیب با 41، 30 و 12 درصد فراوانی مربوط به سلبریتی ها، دابسمش سازها و سرگرمی سازها می رسد. حدود 83 درصد. سهم فعالان رسانه ای از تولید محتوا در اینستاگرام اما جزو کمترین هاست، تنها 2 درصد! یکی از آفاتی که کاربران فضای مجازی را تهدید می کند، پایین بودن سواد رسانه ای است. حالا یک سئوال؛ زمانی که فعالان رسانه فعالیت اثربخش و آموزنده کافی در این فضا ندارند می توان انتظار داشت که این سواد رسانه ای به خودی خود افزایش پیدا کند؟ داده های آماری این مرکز درباره بیشترین پست های اینستاگرامی کشور هم جالب است. 31، 21 و 9 درصد به ترتیب مربوط به پست های بازاریابی، سبک زندگی و مطالب دینی است. نکته قابل تأمل درباره آمار 31 درصدی و 21 درصدی بازاریابی و سبک زندگی این است که این فضا عمدتاً به دست بلاگرها و محتوایی که آن ها تولید می کنند، اداره می شود. فرهنگ غالب بلاگرها هم مصرف گرایی و نمایش تجمل است. متاسفانه در این تحلیل و آمار هم سهم پست های رسانه ای کم است؛ تنها یک درصد!
چشم شاخ ها هم پف می کند!
اینستاگرام را شاید بتوان «اپ مولد افسردگی» هم به شمار آورد. این را مسئولان ما و میل به فیلترینگ که گاه به آن ها نسبت داده می شود، نمی گویند. برخی رسانه های خارجی با انتشار گزارش خبری از نتایج تحقیقاتی «انجمن سلطنتی بهداشت عمومی بریتانیا» آماری که حاصل تحقیقات مفصل این انجمن بر جامعه بریتانیایی درباره تاثیرات فضای مجازی بر سلامت روان افراد است، منتشر کردند. این آمارها می گوید، اینستاگرام 63 درصد نسبت به دیگر شبکه های اجتماعی، بیشتر کاربران خود را دچار افسردگی می کند. این انجمن بهداشت عمومی با نظرسنجی از جوانان بریتانیایی گفته که کاربران جوان اینستاگرام عموماً دچار کم خوابی، تغییر خلق و حس نارضایتی از ظاهر و بدن خود هستند. دلیل روشن است؛ در اینستاگرام، افراد به ویژه بلاگرها که از این فضا شهرت و ثروت کسب می کنند با ایجاد تغییر و انحراف در واقعیت و حقیقت، «منِ نمایشی» از خود نشان می دهند تا جایی که این تصویر دستکاری شده، آرمانی و الگو می شود. کاربر از یاد می برد فلان مدل، شب ها با لباس راحتی به خواب می رود و صبح با موهای بهم ریخته و چشمان پف کرده از خواب بیدار می شود. ترفند نمایش «یکهویی» شاید بزرگترین و پرکاربردترین دروغ اینستاگرامی باشد.
عکاس دلخور، عکاس همکار
عکاسان حرفه ای دل خوشی از فیلترهای اینستاگرام ندارند. فیلترهایی که یک عکس آماتور را بجای عکس حرفه ای جا می زنند. در واقع کاربر، عکسی که گرفته را با صرف وقت و آزمون و خطا روی فیلترها جذاب و بارگذاری می کند. جالب اینکه این ترفند زود هم فراموش می شود! مخاطب وقتی عکس را می بیند شاید به تنها چیزی که کمتر فکر کند، یکهویی نبودن و تغییرات فتوشاپی عکس است. برخی بلاگرها از همین لایک ها و کامنت ها سرمایه دار شده اند پس فیلم بردار و عکاسان حرفه ای را دعوت می کنند تا آن لحظه را به رویایی ترین شیوه ثبت کنند.
برگردیم به کاربر عادی. در وهله اول شرایط خود را مقایسه می کند با دیگران. خانه 100 متری دیگر راضی ش نمی کند چون عکس هایی از ویلاها و خانه های لوکس دیده است. مفهوم خانه و کاشانه برایش دست کم تا چند ساعت بعد از دیدن این پست ها به «دخمه» و «قوطی کبریت» تغییر می کند. خودروی مناسبی که داشته و بارها با آن سفر رفته، کارهای روزانه اش را انجام داده هم حکم «آهن پاره» پیدا می کند چون پای مقایسه با فلان خودرو از بهمان کمپانی به میان آمده است. اختلاف طبقاتی یکی از واقعیت های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در تمام جوامع به شمار می رود. اینجا اما کاربر خودش انتخاب می کند این نمک را بیشتر به زخم بپاشد و آن را تحسین؛ لایک کند!
محبوبیت تا شهرت فوری!
روزی که اینستاگرام پا به دنیای مجازی گذاشت با یک جمله معرفی شد: پیام رسانی فوری به وسیله عکس و دوربین. آخرین آمار رسمی اینستاگرام از 600 میلیون کاربر خبر داده اما حالا آمارهایی وجود دارد که کاربران این نرم افزار و شبکه اجتماعی را نزدیک یک میلیارد برآورد کرده است. فضای اینستاگرام در جهان و به استناد آمارها، قلمرو سلبریتی ها و عرصه تبلیغات و بازاریابی مشاغل اینترنتی و استارت آپ هاست. حالا به این موارد اضافه کنیم که اینستاگرام یکی از 5 شبکه اجتماعی پرکاربر و پربازدید جهان است. پرطرفدار یا به ادبیات خود اینستاگرام، پر بازدیدترین صفحات آن در جهان مربوط به بازیگران، خواننده ها، ورزشکاران به خصوص فوتبالیست های بنام جهان است. روایتی مصور از زندگی کاری، اجتماعی و شخصی آن ها و البته به انتخاب خودشان. این صفحات چنان پربازدید است که گاه یک پست رکورد چندصد هزار پسند(لایک) را پشت سر می گذارد و رقم به میلیونی می رسد.
شکست جنر از تخم مرغ!
چهره های شناخته شده دنیای واقعی اگرچه معمولاً کتمان می کنند اما رقابت عمیق و زیرپوستی برای افزایش فالوئرهای خود دارند و گاه «معروفیت مجازی» خود را با یک پست، تعداد پسند و نظرها(کامنت ها) آزمایش می کنند. برای مثال «کایلی جنر» تصویری از انگشت فرزند تازه به دنیا آمده خود در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد و این عکس 24 میلیون لایک خورد. مدتی بعد صفحه ای با نام کاربری عجیب «World-record-egg» ابهت سلبریتی های این فضا و تحسین های مجازی را با یک تخم مرغ به چالش کشید! صاحب این صفحه کاربران دنیای مجازی را به چالش دعوت کرده بود: بیایید، ببینیم با کمک شما این تخم مرغ می تواند رکورد پست کایلی جنر را بشکند؟ فقط در مدت 9 روز اتفاق جالبی رقم خورد. بیش از 25 میلیون کاربر پست تخم مرغ را لایک کردند و رکورد جنر به همین سادگی شکست. جنر به تلافی و در پاسخ به این رکورد جدید، عکسی از شکستن یک تخم مرغ کف جاده داغ منتشر کرد. بعدها پرده از چهره این صفحه مرموز؛ صفحه تخم مرغ جهانی کنار رفت. مشخص شد صاحب صفحه یک چهره خلاق و معروف در عرصه تبلیغات است. اقدام جالب او شاید بهترین تلنگر بود تا بگوید صاحبان اکانت ها با شهرت و ثروت سرسام آور در قمار محبوبیت اینستاگرامی به یک تخم مرغ می بازند، به همین سادگی. در این شبکه اجتماعی، کاربرها در بی دفاع ترین حالت زندگی شان هستند و لایک ها سرنوشت شهرت و محبوب بودن آن ها را مشخص می کند.
ترمیم سلامت مجازی با «میم» های بومی
به عقیده ها یا محتواهای فراگیر شونده در فضای مجازی «میم اینترنتی» می گویند. پست 25 میلیون تحسینی تخم مرغ هم یکی از این میم هاست. بهانه ای که کاربران هوشمند شاید به واسطه لایک کردن آن می خواهند بگویند که ارزش یک زندگی واقعی و ساده، به مراتب بیشتر از زندگی های مجازی است. تخم مرغ، ماهیت و حقیقتی روتوش و دست کاری نشده همچنین سمبلی ساده از زندگی واقعی است. این تحسین میلیونی حتی شاید به این معنا باشد که دنیای مجازی برای سرگرم شدن است و در نهایت این دنیای واقعی است که مردم در آن زندگی می کنند و برایشان ملموس است.
طبق آمار و اینفوگرافی ارائه شده توسط «اعتماد آنلاین» که گفته 65 درصد جمعیت24 میلیونی کاربران اینستاگرامی کشورمان را خانم ها تشکیل داده اند و 35 درصد را آقایان. می توان گفت فضای این نرم افزار در کشورمان فضایی زنانه است و بیشترین مخاطب و دامنه تاثیر آن، روی بانوان است. همین آمارها می گویند که 30 درصد از جمعیت کشورمان، کاربر فعال اینستاگرام هستند. در فرهنگ ما خانم ها، نقش کلیدی در کانون خانواده دارند. حضور مجازی این بانوان در فضای مجازی اگر آگاهانه باشد، می توان امیدوار بود که این آگاهی به خانواده هم سرایت خواهد کرد. اگر اما برعکس باشد به تعبیری می توان گفت که خانواده هدف آفات و آسیب هاست. حالا که چالش های نمایش تمام زوایای زندگی خصوصی در این فضا تبلیغ می شود و بلاگرها عامدانه پیش قراولی می کنند، شاید لازم باشد «میم های بومی و موثر» خودمان را در فضای مجازی داشته باشیم و سواد رسانه ای کاربران را بالا ببریم.
انتقاد نکن، پولدار می شوند!
بسیاری از ما فکر می کنیم درباره پست های پوچ، توهین گر و نامناسب برخی صفحات باید حضور آگاهانه داشته باشیم. پست را لایک نکنیم اما در بخش نظرات، آن را محکوم کنیم و انتقادمان را بنویسیم. احتمالاً تا دقایقی هم خوشحال خواهیم بود از پاسخی که نوشته ایم. حقیقت اما چیز دیگری است؛ ما ناخواسته در دامی که طراحان این پست ها گذاشته اند، افتاده ایم. از شوربختی ماست که خبر نداریم تعداد کامنت های مخالف و حتی فحاشی ها، «ضریب مشارکت» و «امتیاز» برای صاحبان آن صفحات از سوی اینستاگرام قلمداد می شود! این موضوع درباره صفحات تبلیغاتی یعنی امتیاز دیده شدن و صاحب صفحه با همین امتیاز آگهی های بیشتر و پول بیشتر دریافت می کند. در واقع سوپر پیج های اینستاگرامی «تبلیغ» نمی کنند؛ «تبلیغات» می کنند. ما ناخواسته هزینه تبلغ آن ها را پرداخت می کنیم. بهترین شیوه برای حضور فعال و مشارکت آگاهانه در اینستاگرام؛ این نرم افزار پرکاربر موبایلی گزارش اسپم بودن پست یا ریپورت و بلاک کردن آن صفحه است.
بهترین سهام ما از اینستاگرام
چهره های متخصص و موفق جهان معمولاً در اینستاگرام؛ این نرم افزار مالکیتی-انحصاری یا حساب کاربری ندارند یا به شدت حساب و زمان بندی شده استفاده می کنند. حتی برخی، فردی را استخدام و به کمک گرفته اند تا پست ها؛ عکس، ویدئو و متن های مورد نظر آن ها را در این فضا بارگذاری کند. در واقع به عنوان ظرفیتی رسانه ای، شهرت ساز و تعاملی استفاده می کنند. این روزها که به رغم تورم و رکود اقتصادی جهانی بازار بورس در کشور خبرساز است و تنور سرمایه گذاری های خرد و کلان مردمی در این بازار گرم، نام «وارن بافت» چهره شناخته شده این بازار برای افرادی که به آن دعوت می شوند، آشناست. فعالان این عرصه معمولاً با استناد به جمله های او سعی می کنند اعتماد مردم برای ورود به این فضا را جلب کنند. او اما یک جمله درخور تأمل دارد که می توان از آن برای اینستاگرام هم استفاه کرد: «بهترین سرمایه گذاری، سرمایه گذاری روی خودت است.» حالا با عینک این جمله به ساعات و دقایقی که صرف اینستاگرام می کنیم، نگاه کنیم. چقدر به سرمایه گذاری آگاهانه روی خود ما نزدیک بوده؟ تماشا و تحسین سیسمونی، جهزیه، خانه، ماشین و سفر لاکچری افردی که می شناسیم و نمی شناسیم کیفیت زندگی ما را بهتر کرده است؟ حال ما را چه طور؟ بحث بر سر کیفیت زندگی رضایت مندانه از حال زندگی خودمان است نه ویترین زندگی دیگران.
کیک هفت طبقه یا دونات؟!
یکی از کاربران قشر متوسط جامعه کیک هفت طبقه برای جشن تولدش گرفته با تعدادی مهمان تالار گرفته و با افتخار نوشته بود: تولد لاکچری من، خانواده لاکچری من! نظر یک کاربر هم جالب بود: لاکچری؟! یعنی خانواده معمولی افتخار کردن ندارد؟ دنیای اینستاگرام، ادبیات خودش را دارد. لاکچری، نایس، فول هپی، تولدبازی. بانویی زیر پست نوشته ... جانم (نام بانوی صاحب جشن تولد) خیلی د...ف شده بودی، دست میک آپ آرتیستت درد نکنه...و علامت چشمک. صاحب تولد کلی تشکر می کند و می نویسد بال درآوردم اینو گفتی! عجیب است یک بانوی جوان ایرانی، از نسبت دادن عنوان نه چندان اخلاقی غربی بال درآورده! اینستاگرام دایره لغات خودش را دارد حتی اگر کلمات، مبتذل شوند. به عکس تولد «دیوید بکهام» ستاره بریتانیایی فوتبال و مدل مشهور صنعت مد هم می رسم. خانواده برایش جشن تولد حیرت انگیزی گرفته اند؛ یک شمع، یک دونات ساده و یک لبخند واقعی. خانواده متمول، ساده بودن را به لاکچری بودن ترجیح داده، دست کم به استناد این عکس و این لحظه.
افسرانه قدم بزن!
در اینستاگرام باید حواسمان جمع صابون زیر پایمان باشد. فاصله عرش و فرش، صدر و قهقرا به اندازه یک تار مو، یک لایک است. این جمله ها شاید ازعمیق ترین پست های مصوری باشد که در اینستاگرام ببینیم یا این جمله که: جنگ نرم دو چیز می خواهد؛ افسر و افسار. جمله ای که می خواهد بگوید باید افسرانه افسار نفس را کشید تا اغوای یک عکس یا فیلم به تعبیری «نبرد بنیادت...». نرم افزار اینستاگرام بارها نه توسط کشورهای مسلمان که دغدغه مندان فرهنگی، اجتماعی و روانشناسان غربی نقد شده، آن هم به دلیل سهولت در دسترس بودن محتواهای غیراخلاقی و آثار مخرب آن بر جامعه و افسرده سازی، تفاخر و حسادت افزایی. نقدهایی که می گویند این نرم افزار باید نظارت محتوایی را افزایش دهد. خشونت کلامی، تصویری و نژادی را حذف کند. محققان بهداشت عمومی بریتانیا می گویند اینستاگرام نارضایتی 90 درصدی کاربران جوان از اندام و بدن خود را به دنبال داشته چون فضای اینستاگرام، فضای مقایسه است.
اینستاگرام در بروزسانی اخیر خود ادعا کرده اقداماتی در این زمینه انجام شده. آن هم با قابلیت مشخص کردن کشور و سن کاربران. در قسمت تنظیمات، گزینه مشاغل، مینیمومینگ یا کمینه سازی هست با دو زیرمجموعه دیفالت(شاخص سن) و بای کانتری(کشور). در نامنویسی های جدید، اینستاگرام سال تولد را هم می پرسد. اما واقعیتی وجود دارد؛ کودک و نوجوان عطش دانستن دارد و گریزان از محدودیت هاست. کارشناسان می گویند این اقدامات هم موثر نیست. چه بسا فرد در بیان سن خود، صداقت به خرج ندهد. نگرانی والدین به قوت خود باقی است.
من و شکسپیرِ جان!
فرهنگ ما فرهنگ نه همین لباس زیباست، نشان آدمیت است. دریافتن کمال درون. درک تواضع نه تحقیر و تفاخر. به اینستاگرام برویم. فردی نه چندان معروف در دنیای واقعی اما شاخ مجازی مدام از جملاتی مانند ضعف ما ایرانی ها اینه که، رفتم خارج دیدم همهمه است و صف بهم خورده شرط بستم که پای یک ایرانی در میونه، خیابونهاشون از آینه ما شفاف تره و ... می گوید. شاخ مجازی که غلطهای فاحش املایی متن کوتاهش می گوید او نمی تواند نام 10 شاعر نامی ایران را ببرد اما با تندیس شکسپیر عکس می گیرد و مفتخرانه می نویسند: من و شکسپیر جان!
بعضی جمله ها غلط است
عکس های لاکچری_لایف ها یا همان سبک زندگی_مجلل هم کم داغ دل نمی سازد. جوانی کم سن و سال با ظاهری سراپا پوشیده از گران ترین ها و هیبت هالیودی روبه روی عمارت قصرگونه ایستاده و به خودروی گران قیمتش تکیه زده. مغموم کننده است؛ جوانی عکس خودرو فوق گرانش را گذاشته و نوشته سطح زندگی ات رابطه مستقیمی با سطح آرزوهایت دارد. می نیشینم جای نوجوانی از خانواده معمولی که جمعشان با حقوق کارمندی پدر اداره می شود. یعنی پدر خانواده آرزو کردن بلد نبوده که حالا پسرش با تلفن همراهی ساده عکس های تیلیاردی را می بیند، لایک می کند و حسرت می خورد؟ خوش شانس خواهد بود اگر بین این تلاطم نمایش های ثروت به پست هایی برسد مثل این: پول تو را شاد نمی کند فقط از بی پولی نجات می دهد؛ شادی بی قیمت است. شاید هم ذهنش در خانه ساده و روستایی پدربزرگ، مادربزرگی آرام بگیرد و: «در خانه ما رونق اگر نیست، صفا هست» را ببیند. اینستاگرام است دیگر! گاه ما را به اعماق دریای فهم می برد و گاه به صخره تجمل، اندوه و حسرت می کوبد. در این دریا شنا بلد بودن کافی نیست باید غریق نجات بود. دست کم تا روزی که نظارت هوشمند هم به کمک بیاید.