عضو هیئتعلمی دانشگاه علوم پزشکی ابن سینا همدان گفت: در حوزه حجاب کمکاری بسیار بزرگی در سیستم آموزشی ما اعم از آموزشوپرورش، دانشگاه، حوزه علمیه، نهاد نمایندگی مقام رهبری و رسانهها وجود دارد، یعنی در محیطهای اقناعی ضعف داریم و از اینکه اصل مطلب را توضیح بدهیم، غافل شدهایم.
پوشش و لباس، یکی از عناصر و نمودهای بیرونی «هویت» یک جامعه هستند و بسیاری از تحولات درونی یک جامعه، تغییرات فکری و اعتقادی و ترجیحات و اولویتهای اقشار جامعه، از روی تغییرات در پوشش و آرایش افراد آن جامعه خود را نمایان میکند. ضمن اینکه پوشش جزء اصلیترین نمادهای حامل هویت بومی و ملی نیز هست؛ بررسیها نشان میدهد ایرانیان در طول تاریخ همواره بر این هویت و نماد تأکید داشته و به عبارتی با هر دینی بر حجاب اتفاق نظر داشتهاند، اما آنچه بهصورت بارز در مقابله با این مهم تاریخ جلب توجه میکند، واقعه کشف حجاب رضاخان است که نمونهای بسیار روشن از استبداد و مدرنسازی جامعه ایرانی با زور تفنگ و سرنیزه را به نمایش میگذارد. واقعهای که در عین تلاش بسیار حکومت پهلوی و صرف توان و انرژی فراوان از امکانات کشور، موفق نبود و مغلوب قدرت «فرهنگ» شد.
سخن دراینباره بسیار است، اما در این مقال و بهمناسبت 17 دیماه، سالروز صدور فرمان کشف حجاب رضاخانی به سراغ سیدمحمد معصومی، عضو هیئتعلمی دانشگاه علوم پزشکی ابن سینا رفتهایم تا پیرامون این اتفاق، بررسی وضعیت فعلی حجاب و پوشش در ایران و ریشهها و سِیر آن به گفتوگو بپردازیم؛ آنچه میخوانید مشروح این مصاحبه است:
در ابتدا و پیش از آنکه به موضوع کشف حجاب بپردازیم، لطفاً مختصری پیرامون خود حجاب و جایگاه تاریخی آن در ایران توضیحی بفرمایید.
حجاب بهعنوان یکی از نمادهای فرهنگ ایرانیان که در هویت ایرانی- اسلامی ریشه دارد، شناخته میشود؛ ایران نیز از ابتدا دارای یک تاریخ توحیدی و الهی بوده و به عبارتی یکی از کشورهایی است که مورد تعلیم انبیا قرار گرفته؛ به تعبیر ویل دورانت هیچگاه ایرانیها دارای حکومتهای ضد دین یا آتئیست نبوده و همواره خدایی بودهاند، یعنی تاریخ توحیدی ایرانیها از ابتدا و در تاریخ ایران باستان دیده شده است.
برنامههای انبیا وجوه اشتراکی بسیاری در حوزه رفتاری و فعلی، اخلاقی و اعتقادی دارد، حجاب هم جزء اشتراکات مشهور است؛ قاعده حجاب بر این باور استوار بوده که خداوند آن را برای سیر و سلوک الهی انسان درنظر گرفته، درعینحال اثر وضعی حجاب در اجتماع از باب امنیت روانی و اخلاقی، همبستگی بیشتر جامعه، اخلاقی و استحکام خانواده نیز مشخص است.
در بُعد دینی نیز حجاب بهعنوان یکی از فروعات دین مطرح بوده و انکار آن انکار ضروریات دین است، اگرچه در حد حجاب در بین فقها اختلاف بوده، اما مشهور فقهی اصل حجاب بوده و در کشور ما هم طیف بالایی از مردم به آن اعتقاد داشته و دارند.
ریشههای کشف حجاب رضاخانی را چطور باید در تاریخ جستجو کرد؟
رضاخان شخصی است که در دوران رسیدن به قدرت در برخورد با گزارههای دینی دچار دگردیسی شد؛ چراکه در دوران نخستوزیری و اوایل شاهنشاهی خود را آدم دینداری میشمرد؛ مثلاً در هیئتهای عزاداری شرکت میکرد و یا به دیدار علما میرفت، حال یا خودش این را میفهمید و یا اتاق فکرش میگفتند که نیاز به حمایت دینداران دارد. اما درواقع به نظر میرسد تفکر رضاشاه در باب تغییر کشور او را به این باور رساند که بهصورت تاریخی با یک نوع شِبهمدرنیته اجباری در کشور، راه ترقی و پاسخ به چرایی عقبماندگی ایران کشف حجاب و یا به قول روشنفکران آن زمان، از فرق سر تا نوک پا فرنگی شدن است.
رضاشاه براساس این تفکر که ظاهر سنتی و دینی با پیشرفت تعارض دارد، تصمیم گرفت به اجبار و زور با یکی از تاریخیترین هویتهای ایرانیان مقابله کرده و اتفاقاً ذیل قانون این کار را انجام داد؛ این قانون که همه لباس متحدالشکل بپوشند، ایرادات زیادی داشت و درواقع مرده بود، چراکه تصویب یک قانون باید براساس جامعهشناسی و روانشناسی مردم باشد. مسئلهای که در این تغییر هرگز دیده نشده بود، بهعلاوه اینکه لباس اقوام کنار میرفت و ریشه تاریخی هم نداشت؛ این چیزی بود که حکومت به آن رسیده بود و براساس قانون خانمها اجازه نداشتند حجاب شرعی و اسلامی داشته باشند، اگر هم کسی به این قانون تمکین نمیکرد، مأمورهای شهربانی آن زمان روسری و چادر از سر زنها میکشیدند. مردم به این مسئله واکنش بسیاری نشان دادند، تاریخ ایران آن زمان پُر است از داستانهای مقاومت مردان و زنانی که راضی به این کار نبودند. نماد بارز آنهم کشتار عجیبی بود که در مسجد گوهرشاد به راه افتاد و نشان داد این رژیم با گفتمان میانهای ندارد. همه اینها باعث شد رضاشاه مشروعیت حکومت خود را از دست داده و بیاعتبار شود، اوج از دست دادن محبوبیت رضاخان نیز در شهریورماه سال 1320 بود که وقتی وی از کشور خارج شده و شهر به شهر میرفت، نه کسی برای خداحافظی آمد و نه دستهگلی برایش آوردند. وقتی هم که رضاشاه از کشور رفت، مطبوعات آن زمان و سیاستمداران شروع به عقدهگشایی و نقد کردند که یکی از موارد همان متحدالشکل بودن لباسها بود.
درمجموع برداشت من از صحبتهای شما این است که مسئله مذکور نشان داد موضوعات فرهنگی مهمی که جزء اصالتهای یک جامعه است اگر مورد دستبرد حکومتها یا عناصر بیگانه قرار بگیرد، جامعه در برابر آن مقاومت میکند.
بله؛ دقیقاً همینطور است.
مخالفت با حجاب توسط روشنفکران آن زمان چطور بود؟ یعنی تا چه حد این مسئله پروژهای از سوی غرب بوده و تا چه حد میتوان آن را یک فرآیند و درنتیجه ارتباط روشنفکران با غرب و تأثیرپذیری و شیفتگی نسبت به آن بهشمار آورد؟
ما باید بپذیریم که وقتی بین ایرانیها و روسها جنگهایی اتفاق افتاد، این سؤال تاریخی شکل گرفت که چرا غرب پیش رفته و ما جا ماندهایم؟ این عقبماندگی چطور قرار است جبران شود؟
در آن زمان با ارتباطات یک عده از روشنفکران با اروپا و شکل گرفتن پدیده منورالفکری، یک جریان بهوجود آمد. اساساً خیلی فرقی نمیکند که جریان نفوذ بوده یا نبوده، اما همه این را قبول دارند که یک عده به غرب رفتند و آمدند و این اتفاق افتاد؛ آنها میگفتند تنها راه نجات کشور این است که ما باید غربی شویم و هر آنچه غربیها دنبال کردند، ما دنبال کنیم و مطابق آن پیش برویم. این مسئله مؤیدات فراوانی هم دارد، یکی از بدیهیترین مؤیدات آن جریان تاریخی فراماسونری در ایران بوده که قلهاش یک جریان عالمانه و عامدانه برای تغییر سبک زندگی و عقاید و باورها در ایران است.
بسیار خوب؛ بپردازیم به زمان حال، به نظر حضرتعالی جامعه فعلی ما از آن زمان متأثر است؟ با توجه به اینکه کاملاً مشهود بوده که مسئله بیحجاب با یک جریان خاص پیش میرود.
شرایط فعلی جمهوری اسلامی با زمان رضاشاه کاملاً متفاوت است؛ شرایط اجتماع، فهم مردم، گسترش رسانهها و اثرگذاری آنها درمجموع نشان میدهد که این قیاس معالفارق بوده، بررسی ادواری حجاب بعد انقلاب حاکی از آن است که با موج حاکم بر دهه نخست انقلاب و شورونشاطی که وجود داشت، حجاب قانونی براساس شریعت اسلام تصویب شد و اوایل انقلاب مشکلی در این زمینه وجود نداشت؛ اما از دهه 70 به بعد با توجه به شبیخون و ناتوی فرهنگی، افزایش دامنه رسانهها و به دنبال آن بهوجود آمدن سیاستی خاص در حوزه فرهنگ، شاهد پایین آمدن میزان اعتقاد به حجاب شرعی با سرعت زیاد بودیم که در دهههای 80 و 90 با سرعت بیشتری دیده شد.
ضمن اینکه با همه هجمهها و تلاشها در راستای مقابله با حجاب و نافرمانیهای مدنی که با کشف حجاب اتفاق میافتد، بازهم روی این موضوع میتوان تأکید کرد که اعتقاد به حجاب بهعنوان یک نماد هویتی در ایران وجود دارد و زیست مسلمانی، محیطی و اجتماعی با همه هجمهها و فرافکنیها در مردم ما بر اصل پذیرش حجاب بروز و ظهور دارد.
در زمان رضاشاه مقوله حجاب سیاسی شد و بهعبارتی کارکرد سیاسی پیدا کرد؛ درحال حاضر نیز پیرو برخی از ناکارآمدیها مخالفت با حجاب سیاسی شده و در موارد بسیار زیادی بیحجابی یا کشف حجاب به خود «حجاب» برنمیگردد، اما تفاوت زمان فعلی با زمان رضاشاه در این است که آن زمان کسی مردم را تحریک نمیکرد، اما در جمهوری اسلامی عدهای از این مسئله استفاده کرده و بر آتش مذکور میدمند، بهطوری که میتوان گفت در بسیاری از مواقع جریانهای خاص رسانهای و فضای مجازی معاند حجاب را به نماد مخالفت با جمهوری اسلامی تبدیل میکنند.
البته همه بیحجابیها هم سیاسی نیست، درست است؟
بله، بخشی از آن تغییر سبک زندگی است، برخلاف ما دشمن فرهنگ را دقیقاً میشناسد، عجلهای هم در این مسیر ندارد، نسل به نسل پیش میرود که ما رشحات اجتماعی آن را میبینیم.
بسیار سپاسگزارم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، اگر در پایان نکتهای هست، بفرمایید.
من اعتقاد دارم در حوزه حجاب کمکاری بسیار بزرگی در سیستم آموزشی ما اعم از آموزشوپرورش، دانشگاه، حوزه علمیه، نهاد نمایندگی مقام رهبری و رسانهها وجود دارد، یعنی در محیطهای اقناعی ضعف داریم و از اینکه اصل مطلب را توضیح بدهیم، غافل شدهایم؛ کاری که دشمن دست روی آن گذاشته، فرهنگی و اقناعی صحبت کرده و تشکیک ایجاد میکند و با جریانسازی و الگوسازی مأموریت خود را انجام میدهد. اگر حجاب بما هو حجاب تبیین شود، از آنجایی که امری فطری است، مردم آن را میپذیرند؛ اما معمولاً این مسئله صورت نمیگیرد و گمان میکنیم با دستورالعمل صادر کردن میتوان این مسئله را تعمیم داد و تبیین کرد! من بهعنوان یک عضو کوچک فرهنگی از جامعه ایران درخواست میکنم رسانهها وارد کار شده، این موضوع را رصد کرده و گامهای جدی بردارند.