استادیار پژوهش، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی معتقد است که زنان پژوهشگر برای ایفای نقش مؤثر در جامعه، علاوه بر آگاهی از دادهها و دانش روز جهان، باید به منابع و تجربههای بومی خود بازگردند. به گفته ایشان، این ترکیب خودآگاهی و بهرهگیری از هویت فرهنگی و تاریخی، کلید توانمندسازی و مشارکت فعال زنان در عرصههای علمی، پژوهشی و اجتماعی است.
در چند دهه اخیر، تحولات اجتماعی و آموزشی در ایران، صحنهای قابل تأمل را در خصوص مشارکت زنان در عرصههای علمی فراهم کرده است. یکی از بارزترین شاخصهای این تحول، حضور پررنگ و رو به رشد زنان در نظام آموزش عالی و به طور خاص، در حوزه پژوهش است. این حضور، نه تنها نشاندهنده تغییر نگرشهای اجتماعی و خانوادگی نسبت به تحصیل زنان است، بلکه حاکی از عزم و اراده خود زنان برای ایفای نقشی مؤثر در پیشرفت علمی کشور میباشد.
بر اساس گزارشهای معتبر پژوهشی، از جمله گزارشی که توسط پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شده، سهم زنان ایرانی از تولیدات پژوهشی در سالهای گذشته روندی پرشتاب را تجربه کرده است. به گونهای که این سهم از حدود ۱۴ درصد در سال ۱۳۷۷، به مرز ۳۴ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است. این آمار که حکایت از افزایش بیش از دو برابری مشارکت زنان در یک بازه زمانی تقریباً دو دههای دارد، گواهی روشن بر نفوذ و تأثیرگذاری آنان در تولید علم و گسترش مرزهای دانش است. این رشد کمّی، زمانی معنای عمیقتری مییابد که در کنار افزایش کمی حضور زنان در مقاطع تحصیلات تکمیلی و کرسیهای استادی دانشگاهها قرار گیرد.
این موفقیتها در بستری از چالشها و فرصتها به دست آمده است. از یک سو، زنان ایرانی با موانع ساختاری و فرهنگی متعددی در مسیر پیشرفت علمی خود روبرو بودهاند، اما از سوی دیگر، نشان دادهاند که با پشتکار و توانمندی، قادر به تبدیل تهدیدها به فرصت هستند. حضور فعال آنان در رشتههای مختلف، از علوم پایه و مهندسی گرفته تا علوم انسانی و اجتماعی، بیانگر گستردگی دامنه نفوذ و علایق علمی آنان است. این امر نه تنها به غنای پژوهشها و ارائه دیدگاههای متنوع در حل مسائل کمک میکند، بلکه الگوهای جدیدی را برای نسلهای آینده زنان پژوهشگر ترسیم مینماید.
با این حال، علیرغم این پیشرفتهای چشمگیر، هنوز نابرابریهایی در سطوح عالی تصمیمگیری علمی، تصدی پستهای مدیریتی کلان در دانشگاهها و سهم از منابع پژوهشی وجود دارد. این شکاف نشان میدهد که اگرچه دروازههای علمآموزی به روی زنان گشوده شده، اما برای تحقق کامل عدالت آموزشی و پژوهشی و بهرهگیری از تمام ظرفیت آنان در هدایت جریان علمی کشور، راه درازی در پیش است.
در نتیجه، میتوان گفت نقش زنان ایرانی در پژوهش و آموزش عالی، نقشی پویا، رو به رشد و تعیینکننده است. آنان نه تنها به عنوان مصرفکننده دانش، بلکه به عنوان تولیدکنندگان فعال و خلاق علم، سهمی انکارناپذیر در چهره امروز و فردای علمی ایران ایفا میکنند. تداوم این روند و رفع موانع پیشرو، نیازمند عزمی ملی و سیاستگذاریهای هوشمندانه برای بهرهگیری کامل از این سرمایه عظیم انسانی در مسیر توسعه و پیشرفت همهجانبه کشور است.
دکتر طیبه محمدیکیا، دانشآموخته دکتری روابط بینالملل از دانشگاه علامه طباطبایی و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. تاکنون حدود هفت جلد کتاب منتشر کرده و سه جلد دیگر در دست انتشار دارد. پژوهشهای او عمدتاً در حوزه اندیشه سیاسی، روابط بینالملل، اسلام سیاسی و مسائل زنان متمرکز است.
علاوه بر این، طرحهای پژوهشی متعددی در حوزه اندیشه سیاسی و روابط بینالملل انجام داده و مقالاتش عمدتاً بر موضوعاتی همچون اسلام سیاسی، افراطگرایی و بنیادگرایی سنی تمرکز دارند. وی اخیراً با رویکرد بینرشتهای بر روی موضوع زن و سیاست کار کرده است؛ حاصل آن مجموعهای از مقالات او، همکاران و دانشجویانش است که به زودی منتشر خواهد شد. این آثار در مجلاتی همچون «سیاستنامه» و سایر مجامع علمی ارائه شده و امید است بتوانند به توسعه بحثهای علمی در این حوزه کمک کنند.
* وضعیت زنان در دانشگاهها و مراکز پژوهشی ایران
دکتر طیبه محمدیکیا در پاسخ به وضعیت فعلی زنان در دانشگاهها و مراکز پژوهشی گفت: برای تحلیل وضعیت زنان، میتوان دو چشمانداز متفاوت در نظر گرفت. نخست، مقایسه با گذشته خودمان. اگر امروز را با فضای بعد از انقلاب اسلامی و پس از سال 57 مقایسه کنیم، شاهد رشد چشمگیر زنان در حوزه آموزش و تحصیلات هستیم. این پیشرفت در سطح منطقه بینظیر است و به گام نخست رهبران انقلاب و نگاه مبتنی بر علم و معرفت آنها بازمیگردد. قانون اساسی نیز تحصیل رایگان برای همه شهروندان ایرانی را تضمین کرده و شامل زنان نیز میشود.
وی افزود: حضور زنان در مراکز آموزشی و پژوهشی بسیار مثبت بوده و در تاریخ طولانی ایران بیسابقه است. امروز زنان امکان نقشآفرینی آگاهانه و بهرهمندی از سواد مدرن را دارند که فراتر از خواندن و نوشتن است و شامل آگاهی و توانمندی برای فعالیت اجتماعی و علمی میشود.
با این حال، محدودیتهای موجود نیز به چشم میآید: در حالی که زنان در تحصیلات پیشرو هستند، ورود به بازار کار و دستیابی به حمایتهای شغلی هنوز با چالش مواجه است. گرچه برخی دولتها تلاش کردند با امتیازدهی ویژه به زنان در مناصب مدیریتی حمایت کنند، اما تبعیض مثبت و حمایت سیاسی به تنهایی کافی نیست و نیازمند رویکرد اجتماعی و تساهل جامعه نیز هست. جامعه باید پذیرش بیشتری برای واگذاری مسئولیتهای کلان به زنان داشته باشد تا تجربه غنیتری کسب کنند.
این پژوهشگر برجسته تأکید کرد: در فضای آموزشی و پژوهشی، وضعیت زنان نسبت به سایر بخشها بهتر است، اما ایدهآل نیست. اگرچه در سالهای اخیر اکثر دانشجویان و تحصیلکردگان زنان هستند، در عرصه اشتغال و مناصب مدیریتی هنوز اولویت با مردان است و تقسیم فرصتها به شکل برابر رخ نداده است.
محمدیکیا در تحلیل موانع پیشرفت زنان بیان کرد: عوامل ساختاری، نهادی و فرهنگی به نوعی به هم مرتبط هستند و نمیتوان تنها یکی از آنها را عامل اصلی دانست. حمایتهای نهادی و حقوقی میتواند نقش مؤثری در تقویت حضور زنان داشته باشد، اما به تنهایی کافی نیست. حتی پس از انقلاب اسلامی ایران، حضور زنان در عرصه عمومی و نقشآفرینی آنها بسیار پررنگ بود و نمیتوان این نقش را نادیده گرفت.
وی افزود: وجه زنانه انقلاب اسلامی ایران اهمیت ویژهای دارد و میتوان آن را حتی به عنوان یک انقلاب زنانه در منطقه مورد مطالعه قرار داد. زنان ایرانی با وجود محدودیتهای دوره پهلوی و تحمیل فضای مدرن، در روند انقلاب نقش فعالی ایفا کردند. با این حال، بعد از پیروزی انقلاب و به ویژه در دوران جنگ، زنان از صحنههای اصلی کنار رفتند و بسیاری از فرصتها برای مشارکت آنان کاهش یافت. این عقبنشینی در عرصههای سیاسی، حقوقی و فرهنگی ادامه یافت و هنوز در برخی حوزهها محسوس است.
این استاد دانشگاه سپس تأکید کرد: البته نمیتوان میان عوامل فرهنگی و ساختاری تفکیک قائل شد؛ این دو دست به دست هم میدهند. گاهی فرهنگ جلوتر از ساختار حرکت کرده و میتوانست ورود زنان به عرصههای مختلف را تسهیل کند. برای مثال، در فضای سیاسی پس از انقلاب، پذیرش زنان میتوانست سریعتر و جدیتر رخ دهد. بحث معاونت زنان در دولت آقای هاشمی و سایر دولتها تلاشهایی در این زمینه بود، اما نگاه بالادستی نیازمند تجدیدنظر و تمرکز بیشتر است. وقتی زنان فرصتها و پایگاههای بیشتری داشته باشند، اعتماد به نفس آنان افزایش مییابد و تأثیر مثبتی هم بر چهره داخلی و بینالمللی جامعه خواهد گذاشت.
محمدیکیا درباره تأثیر نهادها و فرصتهای بینالمللی بر نقشآفرینی زنان ایرانی نیز اظهار کرد: کشور ما با جمعیت، وسعت، قدمت تاریخی و امکانات آموزشی قابل توجهی که دارد، در سطح کلان چندان به نهادهای بینالمللی وابسته نیست. تأثیر این نهادها بیشتر در سطح فردی یا نهادهای کوچک و محدود احساس میشود. برای مثال، تجربه افغانستان نشان میدهد که حمایت سازمانهای بینالمللی در زمینه تحصیل و اشتغال زنان، علیرغم آموزش تعداد زیادی از زنان، در بلندمدت موفقیت چندانی نداشته و با بازگشت طالبان بسیاری از دختران از تحصیل محروم شدند.
وی افزود: دانشگاههای ما نیز هنوز به اندازه کافی از ارتباطات و پیوندهای بینالمللی بهره نمیبرند، که بخشی از آن ناشی از تحریمها و محدودیتهای دسترسی است. با این حال، فعالیت نهادهای بینالمللی و مشورتی مانند سازمان ملل، هلال احمر و صلیب سرخ میتواند فرصتهایی برای زنان ایرانی فراهم کند و در حوزههایی همچون حقوق بشر و اشتغال نقشآفرین باشد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی خاطرنشان کرد: با وجود این محدودیتها، جامعه ایران مسیر ویژه خود را در حوزه تحصیل و پژوهش زنان باز کرده و پیش میرود. توانمندسازی زنان پژوهشگر بیش از هر چیز بر توان داخلی، ظرفیت نهادهای ملی و فرصتهای موجود در دانشگاهها و مراکز پژوهشی متکی است و نهادهای بینالمللی نقش تکمیلی دارند.
محمدیکیا در پایان مصاحبه توصیههایی برای سیاستگذاران و نسل آینده زنان پژوهشگر ارائه کرد: بحث زنان نیازمند توجه و تمرکز بیشتر نهاد سیاست است. در بسیاری از دورهها، جامعه جلوتر از سیاست حرکت کرده و مطالبات زنان از نهاد سیاست پیشی گرفته است. این فاصله میتواند به نوعی اختلال در حکمرانی منجر شود. باور من این است که نهاد سیاست باید خود را با جامعه همسان کند و حرکت موازی با مطالبات و تحرکات زنان داشته باشد.
وی ادامه داد: حمایتهای ویژه دولتها و امکان تجربه افزوده برای زنان میتواند ظرفیت و تجربه زن ایرانی امروز را غنیتر کند. زنان ایرانی، حتی در دورههای سنتی، نقش تعیینکنندهای در جامعه داشتهاند؛ چه در شهرها، چه در روستاها و میان عشایر. بنابراین محدود کردن نقشهای اجتماعی و مطالبات زنان، به ویژه با وجود جمعیت بزرگ تحصیلکرده، انصاف نیست.
این استاد دانشگاه همچنین بر اهمیت خودآگاهی زنان نسبت به جهان امروز تأکید کرد و گفت: نسل آینده زنان پژوهشگر باید با آگاهی از دادههای جهانی، فناوری و دانش روز و همچنین بازگشت به منابع و تجربههای بومی، نقشی پویا و اثرگذار در جامعه ایفا کنند. نیاز امروز جامعه ما، ظهور چهرههایی است که صدای درونی جامعه ایرانی باشند و بتوانند در حوزههای علمی، پژوهشی و فرهنگی تأثیرگذار باشند.
یکی از مشکلات مطالعات زنان و حتی زنان تحصیلکرده به شکل فردی در جامعه ما این است که بازگشت به منابع خودی کمرنگ است و ما مانند چهرههایی همچون خانم استاد ژاله آموزگار زیاد نداریم. با وجود این همه زنان تحصیلکرده، کمبود زنانی که صدایی از درون جامعه ایرانی داشته باشند و بتوانند در حوزههای علمی، پژوهشی و فرهنگی تأثیرگذار باشند، احساس میشود.
* چالشها و فرصتهای پیشروی زنان پژوهشگر ایرانی
پس از این گفتوگو، روشن شد که زنان ایرانی با وجود پیشرفتهای چشمگیر در حوزه تحصیل و پژوهش، هنوز با چالشهای ساختاری، فرهنگی و نهادی مواجهاند. موفقیت زنان در دانشگاهها و مراکز پژوهشی، نمونهای چون دکتر طیبه محمدیکیا نشان میدهد که این موفقیت نه تنها حاصل تلاش فردی آنها، بلکه وابسته به حمایت نهادهای اجتماعی و سیاسی، فرصتهای برابر و توانمندسازی مستمر است.
از نگاه دکتر محمدیکیا، جامعه و سیاست باید در حرکت موازی با هم عمل کنند تا مطالبات و ظرفیتهای زنان به نحو کامل دیده شود و فرصتهای واقعی برای نقشآفرینی آنان فراهم گردد. همچنین، نقش شبکههای بینالمللی، ارتباطات علمی و بازگشت به منابع و تجربههای بومی میتواند در غنیسازی مسیر زنان پژوهشگر مؤثر باشد.
به طور کلی، این مصاحبه نشان میدهد که زنان پژوهشگر امروز ایران نه تنها بخش مهمی از توسعه علمی و فرهنگی کشور هستند، بلکه با حمایت مناسب و بهرهگیری از فرصتها میتوانند نقش کلیدی در شکلدهی به آینده علمی و اجتماعی ایران ایفا کنند. امید است با توجه به توصیهها و تحلیلهای ارائه شده، سیاستگذاران، دانشگاهها و خود زنان پژوهشگر بتوانند مسیر پیشرفت و توانمندسازی را به شکل پایدار ادامه دهند.