بعضیها خوب میبرند و میدوزند و اسم خودشان را گذاشتهاند خیاط، اما جز این، خیاطها از شریفترین افرادند و چه کسی میتواند فراموش کند وقتی که کرونا به دنیا چنگ زد، شروع کردند به دوختن ماسک و توزیعش، آن هم بدون هیچ چشمداشتی.
اواخر دهه چهل بود، محبوبه نوجوان تا مادرش پایش را از خانه بیرون میگذاشت، در اتاق خیاطی را قفل میکرد و به چشم بهم زدنی پشت چرخ بود و پارچههای برش زده را بالا و پایین و درست و غلط میدوخت و کیف میکرد، بس که دلش میخواست خیاط شود و واقعی لباسی درخور بدوزد و همه را شگفتزده کند. بماند که «عزیز» جانش که میآمد گوش مبارکش را میپیچاند که دخترجان این همه کار، چه کارِ پارچهها و چرخ من داری؟!
اما بالاخره روز موعود فرا رسید، یک ظهر تابستان و تعطیلی مدرسهها بود که مادرش آمد خانه و گفت:« تو رو میفرستم خیاطی و خواهرت رو کلاس نقاشی». با بابای بچهها مشورت کرده بود و حالا دخترهای خانه خوشحالترین بودند که میتوانند بیشتر و بهتر یاد بگیرند.
شنبه بِبُر، یکشنبه بدوز، دوشنبه مبارک کن
محبوبه نوجوان، 6 ماه نشده برای خودش خیاطی شده بود که بیا و ببین، دیپلم خیاطیاش هم در نازک دوزی و ضخیم دوزی با معدل ۲۰ گرفت و بابایش همان شب قابش کرد و گذاشت روی طاقچه و خدا را شکر کرد از داشتن چنین دختر هنرمندی.
حالا سالها از آن زمان میگذرد و او خانم خانه خودش و مادربزرگ بچههاست، محبوبه خانم پیرقلیپور که سالها بچههایش هر لباسی پشت ویترین مغازهها میدیدند را میدوخت و کار راهانداز اهل محل برای لباسهای خوش دوخت و تر و تمیز بود،حالا برای نوههایش سنگ تمام میگذارد، اما دیگر شخصی دوزی نمیکند. او میگوید:خیاطی بیشتر از اینکه شغل باشد، هنر است، هنری که باید عاشقش باشی تا بتوانی عالی انجامش دهی. یک سری اصول و قواعد حرفهای از اندازه گیری و الگو و برش دارد که آنها یاد گرفتنی است، اما دقت نظر برای دوخت خوب لازم است. اینکه فرم اندامی هر کسی را که میخواهی برای او لباس بدوزی را درک کنی و بتوانی با لباس مناسب نقصهای اندامیاش را بپوشانی و او خوشحال و راضی از پیش توی خیاط برود، آن وقت هنر کردهای!
نمایی دیگر از دوخت و دوز خانگی
محبوبه خانم ادامه میدهد: لباس میگوید من را شنبه ببر، یکشنبه بدوز، دوشنبه مبارک کن، سهشنبه خیلی خوب نیست برای لباس دوختن، آخر ممکن است لباس در اتوکشی یا چیز دیگر بسوزد. اینها را خانم خیاطمان(استاد خیاطی) به ما یاد داده است، خدا رحمتش کند زن هنرمندی بود و میگفت از تماشای دست خیاطها پشت شیشه مغازهها خیاطی یاد گرفته است.
الان وقتی میبینم ما این همه خیاط خوب و پارچه اعلی داریم و میشود لباسهای خوب دوخت و پوشید ولی لباسهای بیقواره و عجیب و غریب مد شده، غصهام میگیرد و دلم به حال این نسل جوان میسوزد که نمیتوانند چند دست لباس درست حسابی آماده بخرند و باید در به در فروشگاهها و فضای مجازی باشند که آیا یک لباسی که عکسش را دیدند قواره تنشان بشود یا نه.
لباسهایی برندنما که به خورد مردم عشق برند میدهند
به سراغ آقای اسکندری میرویم، شخصی دوز مردانه حوالی چهارراه زرتشت، از اوضاع این روزهای دوخت و دوز و لباس خیلی راضی نیست، اما خوشروست و پرحوصله. او میگوید: خیاطی، هنر میلیمتری است، هر کسی اندازه حوصله و دقت و صد البته مهارتش میتواند لباسی را به شما تحویل دهد که همیشه قاب تنتان باشد.
البته ما شخصیدوز هستیم و مشتریهای خاص خود را داریم، بعضیها فکر میکنند الان دیگر سلیقه جوانان به لباسهای آماده و اسپرت و انواع تیشرت هاست ولی هنوز هم سلیقه کلاسیک و شیک پوشی بین بعضی جوانها و بیشتر جوانهای قدیم دیده میشود.
او ادامه میدهد: «متاسفانه بازار از جنسهای چینی و تایلندی و لباسهایی به اسم ترک، پر شده و نه با قیمت ارزان که حتی با قیمتهای خیلی گزاف هم فروخته میشود، درحالی که خیلی وقتها لباسهایی که به اسم برندهای جهانی وارد کشور میشود در سری دوزی های چین و هند و پاکستان دوخته میشود، لیبل میخورند و بعد میآیند به خورد مردم از همه جا بیخبر عشق برند ما میدهند. در حالی که اگر کسی با پارچه و لباس اخت باشد میداند برند و شاخص بودن یک لباس به برش و تمیز بودن دوخت آن و نوع پارچه اش هست.
ولی در کل لباس همین که متناسب و تمیز و باوقار باشد کافی است، وگرنه تن آدمی شریف است به جان آدمیت، نه همین لباس زیباست، نشان آدمیت».
وقتی خیاط نظر مشتری را بایکوت میکند و همه راضیاند!
«هر روز مدلهای جدید میآید و سلیقهها تغییر میکند، ما هم باید هم به دل پارچهراه بیاییم و هم به دل صاحب پارچه و مشتری.
یک روز همه فیت پسند و لباس تنگ و چسبان دوست دارند، روز دیگر برای گشادپوشی سر و دست میشکنند، پس باید خیاط به روز باشد و از انواع مدها حتی اگر آن را نمیپسندد مطلع باشد.
من خودم وقتی در خیابان قدم میزنم همهاش چشمم دنبال مدل لباس آدمها و لباس پشت ویترین است تا از خوبهایش در ذهنم الگو بزنم و خودم را برسانم به چرخ ومغازهام و تبدیلش کنم به یک لباس همه چی تمام.
از توریستها و مردم وسواسی در دوخت و دوز مشتری دارم تا بعضی رجال سیاسی و اهل تلویزیون و سینما و با وجود اینکه به سلیقهشان احترام میگذارم ولی اگر کار نشدنی باشد یا لباس را طوری سفارش دهند که قرار باشد توی تنشان خوب ننشیند، نظرشان را بایکوت میکنم و خودم هر کار که صلاح بدانم میکنم، آنها هم که به نتیجه خوب کار ایمان دارند، لب از لب باز نمیکنند».
اینها را با هیجان و جدیت و گاه با لبخند، استادکار خیاطی اهل تبریز میگوید که سالهاست به تهران آمده و عشق و زندگی و خانه و کاشانهاش همه به حرکات نرم و شگفتانگیز سوزن روی پارچه گره خورده است.
بعضیها خوب میبرند و میدوزند و اسم خودشان را خیاط گذاشتهاند
او ادامه میدهد: ما در جای جای ایران، خیاط خوب کم نداریم، اما بعضیها هنوز قیچی و سوزن دست نگرفته اسم خودشان را گذاشتهاند خیاط، برای خودشان میبرند و میدوزند و متاسفانه بد نسخهای هم برای لباسهای بدون الگو و کج و معوج میپیچند، به قول جوانترها خوب هم بلندند خودشان را تبلیغ کنند و عدهای دیگر هم عشق مدل نوتر و خلاقانه تر هستند گول میخورند و همین میشود که شما جای یک دست مانتوی درست حسابی، یک شلوار درست درمان و یک لباس مناسب تن، طرحهایی مربعی بدون آستین و دکمه برای مانتو، شلوارهای بدون تناسب و بد فرم و لباسهای اذیت کن را میبینید که خیلی هم فروش دارد».
«علیرضا سبکخیز» معروف به گلبویی که از سال 1379 تا پایان عمر، در حرم مطهر رضوی به کار دوخت لباس خدمه و خادمیاران مرد، دوخت پارچه تنظیف غبارروبی ضریح مطهر و تعمیر لباس زائران مشغول خدمت بود
از درآمدهای پر و پیمان تا یاریگر روزگار کرونا
شیفتهای کاری طولانی در بعضی اوقات، ضعف بینایی در طولانی مدت، درد مفاصل به خاطر نشستن یا ایستادنهای طولانی و به روز بودن همیشگی در صنعت مد و لباس مواردی است که در کنار شاید درآمد خوب و شخصی دوزی، برای خیاطهایی که هنوز کسب و کار شخصی خود را ندارند و در خیاط خانه و تولیدیها کار میکنند پیش میآید، برای خیاطهای مستقل هم لرزش دست و کم شدن سوی چشم و خستگی مدام پشت کمر و گردن و مفاصل در طی سالها اجتناب ناپذیر است، چیزهایی که شاید از چشم من و شمای مشتری و سفارش دهنده لباس دربرود و طبق یک عادت دیرینه و حس خاص آن بنشینیم و درآمد ماهانه و سالانه خیاطها را با حق الزحمه سفارشهایشان تخمین بزنیم.
اما حقیقت این است که جز صنعت مد و لباس و تولیدیهای پوشاک با اهداف خاص، خیاطها صرف نظر از بدقولیهای گاه و بیگاهشان در تحویل سفارش، از شریفترین افراد جامعه هستند، خیلیهایشان کنار شخصیدوزی های پردرآمد برای افراد کم درآمد و ضعیف جامعه لباس خوش دوز میدوزند و مزدی نمیگیرند، بعضیها ایامی مثل محرم و صفر، پرچم دوزی برای عزاداری را میزنند تنگ بقیه کارهایشان، آن هم نه در قبال پول که فقط برای رضای خدا و چه کسی میتواند فراموش کند آن وقتی که هیولای کرونا به دنیا چنگ زد، خیاطهای زیادی شروع کردند به ماسک دوختن و توزیع آن، تا مردم از تحریم محفوظ باشند و کمیابی ماسک هم فروکش کند.
خیاطی که راز رسیدن به سعادت را پیدا کرد
حرف از شرافت و انسانیت شد، افرادی مثل ادریس پیامبر و لقمان حکیم هم می گویند شغل خیاطی پیشه کرده بودند و در دوران معاصر گل سرسبد خیاط ها را میتوان «شیخ رجبعلی خیاط» دانست او که نه تنها در دوخت و دوز پارچه مهارت داشت، برنفس خود هم تسلطی داشت مثال زدنی. او راز رسیدن به سعادت و اولیای خدا شدن را در کنترل هوای نفسانی میدانست.
میگویند وقتی جوانی از جناب شیخ رجب علی خیاط پرسید که چطور این حال را به دست آورده اید؟ ایشان در پاسخ راز تحول معنوی خود را تعریف کرد. ماجرای فرار شیخ رجبعلی خیاط از دست دختر جوان به این شرح است:
در ایام جوانی، حدود 23 سالگی، دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت مرا به دام انداخت. با خود گفتم: رجبعلی! خدا می تواند چندین دفعه تو را امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده، به خاطر خدا صرف نظر کن. سپس به خداوند عرضه داشتم:
خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن...
شیخ دلیرانه همچون یوسف (ع) در برابر گناه مقاومت میکند و از آلوده شدن به گناه اجتناب می ورزد و به سرعت از دام خطر فرار میکند. این پرهیز از گناه موجب بصیرت و بینایی او می شود؛ به گونه ای که به گفته برخی چشم برزخی او باز می شود و آن چه را که دیگران نمیدیدند و نمی شنیدند، می دید و میشنید.
چه خوب میشود ما هم در هر شغل و پیشهای که هستیم در کنار اخلاق حرفه، مثل این خیاط بنام مدام کنترل برنفسمان تمرین کنیم که حقیقتا خیر دنیا و آخرت در آن است و بس.