همزمان با شهادت حضرت جوادالائمه(ع) کتاب «مرا با خودت ببر» تازهترین اثر حجت الاسلام مظفر سالاری روانه بازار نشر میشود. این کتاب، ماجراهایی دارد که برای کشف آن باید این مصاحبه را بخوانید.
حجتالاسلام مظفر سالاری نویسنده کتاب پرتیراژ «دعبل و زلفا» تازهترین اثر خود با عنوان «مرا با خودت ببر» را روانه بازار کتاب میکند.
بر اساس این گزارش، سالاری در این اثر، داستان عاشقانهای را روایت میکند که در زمان حیات حضرت جوادالائمه (ع) اتفاق میافتد و در بستر این داستان به کرامات و مقتضیات زمانه این امام همام اشاره دارد؛ این کتاب که به زبانی ساده نوشته شده همزمان با شهادت امام نهم شیعیان رونمایی و در بازار توسط از سوی انتشارات بهنشر توزیع میشود.
آثاری چون «رویای نیمه شب» و «دعبل و زلفا» به قلم حجت الاسلام مظفر سالاری در کمتر از یک سال به چاپ چهلم و بالاتر رسیدند و همچنان هم مورد اقبال مخاطبان هستند.
از این رو در ادامه و در آستانه رونمایی و توزیع جدیدترین اثر این نویسنده، گفتوگویی با وی انجام شد که میخوانید:
* ابتدا در ارتباط با کتاب جدید «مرا با خودت ببر» توضیح دهید و اینکه چه روایتهایی در آن بیان میشود؟
این کتاب در قالب داستان بوده و همانند دو کتاب «رویای نیمه شب» و «دعبل و زلفا» شخصیتهای اصلی در آن وجود دارد که در حاشیه نقل داستان آنها به گوشههایی از زندگی امام جواد(ع) همانند کرامات حضرت، مقتضیات زمانه ایشان و درایتی که در زمان خلفای عباسی داشتند اشاره میشود.
کتاب «مرا با خودت ببر» یک داستان عاشقانه پرشور برای شخصی به نام ابراهیم است که در زمان حیات حضرت جوادالائمه بوده و در حقیقت در کنار نقل این عاشقانه، رفتار و منش و کرامات امام جواد(ع) نیز نقل میشود.
* هنگامی که نام رمان به میان میآید گروه سنی آن هم مورد توجه است این کتاب هم جامعه مخاطب خاص دارد یا به عبارتی مخاطب کتاب چه رده سنی است؟
کتاب برای مخاطب جوان نگارش شده، اما چون از الفاظ بسیار ساده استفاده کردم و رواننویسی در آن وجود دارد، نوجوانان نیز میتوانند این کتاب را مطالعه کنند. زمانی که این دو قشر از اجتماع بتوانند از کتاب بهره ببرند قطعا برای مخاطب عام نیز قابل فهم و جذاب خواهد بود.
*چه شد که تصمیم به نوشتن این کتاب گرفتید؟
بعد از استقبالی که از کتاب «دعبل و زلفا» شد پیشنهاد اولیه نوشتن کتابی با محوریت حضرت وادالائمه(ع) از انتشارات به نشر با من مطرح شد. زمان نوشتن تصمیم داشتم تحقیقات ابتدایی را شروع کنم. در سفری که به تهران داشتم، دچار ناراحتی معده شدم و تشخیص پزشکان عمل جراحی بود. همان موقع متوسل به امام رضا(ع) شدم و از ایشان خواستم تا سلامتی به من بازگردد و بتوانم این کتاب را بنویسم. حدود ۱۵ روز بعد از عمل زمانی که به یزد برگشته بودم، یکی از سادات بزرگوار خوابی درباره من دیده بود که برایم اینگونه نقل کرد: «خواب دیدم شما در صحن جامع رضوی حرم امام رضا(ع) ایستادهاید و کتابی به شما اهدا شد» این بنده خدا حتی از عمل جراحی که انجام داده بودم خبر نداشت و با تعریف خواب خود این حجت را بر گردنم گذاشت تا نوشتن کتاب را شروع کنم.
*از نظر زمانی نگارش کتاب چقدر طول کشید؟
یک سال نوشتن کتاب «مرا با خودت ببر» زمان برد و تنها ۶ ماه برای تحقیق و خواندن کتابهای حول محور شخصیت حضرت و همچنین خلفای عباسی وقت گذاشتم و این در صورتی بود که از قبل سوژه خود را مشخص کرده بودم و با تحصیلات حوزوی که دارم نسبت به موضوع آگاهی و شناخت داشتم، اما با این وجود با خواندن کتابهای متعدد و یادداشتبرداری از آنها میخواستم کتابی درخور و مطابق با واقعیت تاریخی ارائه دهم.
* چطور میشود که کتابهایی با ادبیات دینی مورد استقبال مخاطب قرار میگیرد؟ مانند «دعبل و زلفا» که به چاپ چهل و سوم و «رویای نیمه شب» که به چاپ نود و هفتم رسیدند.
یکی از ویژگیهای اصلی این کتابها که در قالب ادبیات مذهبی به مخاطب ارائه میشود و آنها را جذب میکند ارائه محتویات دینی در قالب داستان است و این داستان به شکل خطابه یا مقاله نیست؛ بلکه سیر داستانگونهای دارد که برای خواننده بسیار دلکش و شیرین بوده و باعث میشود تا او نتواند میل به خواندن کتاب را در خود سرکوب کند.
به عنوان مثال در یکی از نشستهای گفتوگو پیرامون کتاب «دعبل و زلفا» پدر و دختری حضور داشتند که میگفتند به دلیل جذابیت داستان یک شبه این کتاب را خواندهاند و نتوانستهاند آن را زمین بگذارند، این موضوع تنها به این دلیل است که کتاب از زبان سخت و قالب خطابه و تئوریک دور شده و برای مخاطب قابل درک بوده و با احساس او سر و کار دارد. آگاهی نویسنده نسبت به موضوعی که برای آن قلم میزند در جذب مخاطب بسیار تاثیرگذار است. من از کودکی عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم و از همان زمان هم مینوشتم. بعد از پایان دبیرستان و زمانی که برای تحصیلات حوزوی وارد حوزه علمیه قم شدم، باز هم دست به قلم بودم و مدتی مسئول مجلات کودکان و کار روزنامهنگاری انجام میدادم. همچنین در زمینه فیلمنامه و سینما کار کردم و کتاب آموزش داستان برای بچهها مینوشتم با طی کردن این مراحل جنس مخاطب را به خوبی میشناسم. میدانم چگونه باید او را با خودم در یک کتاب همراه کنم.
*چگونه میتوان در کتابهایی با مضمون ادبیات مذهبی مخاطب را همراه کرد؟
سختترین کار ممکن، نوشتن درباره ائمه معصوم(ع) است؛ چون نویسنده نمیتواند به صورت مستقیم از زبان ائمه نقل قول کند و دلیل این موضوع هم به مباحث شرعی بازمیگردد. همانطور که میدانید کلام ائمه معصومین(ع) برای ما حجت شرعی است و حتی طلبهها در مورد این کلام بحث میکنند؛ چون ممکن است به هر شکلی معنا شود و تکلیف شرعی را تغییر دهد. پس بسیار موضوع حساسی است و سواد بالایی میطلبد.
بهترین کار برای پرداختن به ائمه معصوم(ع) را در این دانستم که ابتدا قالب داستان را انتخاب کنم و سپس این که آنها را شخصیت اول داستان قرار ندهم. قالب داستانی را انتخاب کردم چون رمان مانند شعر با احساس مخاطب در تماس است و زمانی که احساس خواننده تحریک شود، تمام مسائل بیان شده در کتاب به او منتقل میشود. به عنوان مثال چند نفر از خوانندههای کتاب «رویای نیمه شب» به من گفتهاند که خواندن این کتاب باعث شده تا به امام زمان (عج) خودشان را نزدیکتر احساس کرده و علاقه بیشتری به حضرت پیدا کنند.
باید توجه داشت که رمان دینی جای گفتن حدیث، آیه و خطابه نیست و برخی از نویسندگان، رمانهای مذهبی را به نگارش درمیآورند که از فرآیند داستانی خود دور شده و به سمت نقل مستقیم حدیث میرود؛ در صورتی که رمان باید در درجه اول داستانی زیبا و جذاب باشد و ضمن بیان داستان خط و مشی ائمه را در جای خود و به صورت حداقل و لازم بیان کند اینگونه میشود که مخاطب کتاب را پس نزده، بلکه به دنبال این میرود تا با تحقیق بیشتر شناخت و آگاهی بیشتری نیز پیدا کند.
زیارت حضرت رضا(ع) و یا زیارت امام حسین(ع) در اربعین و به شکل پیاده برای ما هیچگاه تکراری نیست و همیشه با اقبال مردم همراه است چون این زیارت جذابیت خود را دارد نویسنده نیز باید از تبحر لازم برخوردار باشد و باسلیقه به نیاز دینی مخاطب پاسخ دهد تا دلزدگی ایجاد نشود؛ اگر کتابهایی در زمینه ادبیات مذهبی وجود دارد که مورد استقبال مخاطب قرار نگرفته نیاز به آسیبشناسی دارد شاید نویسنده شرایط زمان را به درستی نمیشناسد و یا از حدیثی که میخواهد در داستان خود انتقال دهد درک درستی نداشته و نتوانسته آن را با نیازهای فعلی جامعه تطابق دهد.
* در پایان اگر نکته یا خاطره خاصی باقی مانده مطرح کنید.
یکی از اتفاقات جالبی که در نوشتن این کتاب برای من رخ داد این بود که سوم آذر ماه سال ۱۳۹۸ زمانی بود که از شدت بیماری کارم به اورژانس رسید و باعث شد تا عهدی با حضرت ثامن الحجج(ع) ببندم. درست یک سال بعد در همین تاریخ وقتی میخواستم پایان نگارش کتاب را ثبت کنم از این پایان کار در همان تاریخ متعجب شدم.
همچنین از انتشارات بهنشر تشکر میکنم که همواره همراه نویسندگان هستند و ارتباط خوبی با آنها دارند چون این موضوع باعث میشود تا نویسندگانی که دغدغه نوشتن حول محور ادبیات مذهبی را دارند با ارتباط خوب با این انتشارات بتوانند قلم بزنند.