اضطراب اغلب نتیجه مواجهه با موقعیتهای مبهم و پیشبینیناپذیر است، اما تلاش برای حذف کامل این ناپایداریها نهتنها ممکن نیست، بلکه رشد فردی را محدود میکند و والدینی که از فرزندان خود در برابر تغییرات محافظت افراطی میکنند، ناخواسته حس ناتوانی و وابستگی را در آنها تقویت خواهند کرد.
اضطراب نهتنها یک اختلال نیست، بلکه واکنشی طبیعی و محافظتی در برابر ناشناختهها است و انسانها از دیرباز برای بقا نیاز داشتند که نسبت به خطرات احتمالی حساس باشند؛ در دنیای مدرن، این حساسیت به جای تهدیدهای فیزیکی، به تهدیدهای روانی و اجتماعی منتقل شده است و بنابراین اضطراب میتواند نشانهای از آمادگی ذهن برای مواجهه با تغییرات باشد.
نحوه تفسیر افراد از موقعیتهای مبهم، نقش کلیدی در میزان اضطراب آنها دارد؛ دو فرد ممکن است در شرایط مشابه قرار گیرند، اما یکی با دیدی مثبت و دیگری با دیدی تهدیدآمیز به آن نگاه کند و این تفاوت در باورها و شناختها، نشان میدهد که اضطراب بیشتر از آنکه وابسته به محیط باشد، به درون فرد مرتبط است.
والدینی که تلاش میکنند فرزندان خود را از هرگونه ناپایداری محافظت کنند، ممکن است ناخواسته آنها را از تجربههای رشددهنده محروم کنند، چراکه تجربه شکست، ترس و نبود قطعیت، بخش مهمی از فرایند رشد روانی کودک است و تربیت سالم، بهجای حذف خطر، آموزش مواجهه با آن را در اولویت قرار میدهد.
حمایت بیش از حد والدین، گاهی به شکل کنترل پنهان ظاهر میشود و این نوع حمایت، بهجای ایجاد احساس امنیت، وابستگی و ترس از استقلال را تقویت میکند؛ کودکانی که همیشه تصمیمات آنها توسط والدین گرفته شده است، در بزرگسالی با بحران هویت و نداشتن اعتماد به نفس مواجه میشوند.
راضیه طاهری، روانشناس، مشاور خانواده و عضو سازمان نظام روانشناسی با بیان اینکه پیشبینیناپذیری، عاملی برای تمام استرسها و اضطرابها است، اظهار کرد: در واقع اطلاع نداشتن افراد از آینده و اتفاقات بعدی و توان آنها برای کنترل و مدیریت شرایط، عاملی است که برای افراد استرس و اضطراب را به همراه دارد و مفهوم زیربنایی اضطراب برای تمام افراد است.
وی با بیان اینکه اضطراب، ترس از موقعیتی مبهم و ابهام است، افزود: افراد از اینکه اطلاعی از قابل مدیریت بودن شرایط جدید داشته باشند یا خیر، درگیر اضطراب میشوند و علاوه بر پیشبینیناپذیری عوامل محیطی، پیشبینیناپذیری خود افراد نیز عاملی اثرگذار بر بروز اضطراب و استرس به شمار میرود.
روانشناس، مشاور خانواده و عضو سازمان نظام روانشناسی با بیان اینکه جهان و محیط زندگی افراد سرشار از اتفاقات جدید و پیشبینیناپذیر است و آنجایی افراد درگیر مشکل میشوند که میخواهند در چنین جهان ناپایداری بجنگند تا همه چیز را پایدار نشان دهند، تصریح کرد: به همین دلیل، اضطراب بیشتر در افراد و خانوادههایی دیده میشود که تلاش میکنند شرایط را بیشتر پایدار نشان دهند.
طاهری با بیان اینکه برخی والدین تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا در شرایط مختلف، فرزندان آنها ناپایداری را تجربه نکنند و زمانی که شرایط ناپایدار میشود، آنها بیشتر اضطراب را تجربه خواهند کرد، ادامه داد: والدین باید اجازه دهند که فرزندان گاهی اوقات ترس را تجربه کنند و خانوادهای که اجازه ندهد فرزند تغییر را تجربه کند، جای او زندگی کرده است.
وی با بیان اینکه در چنین خانوادههایی، والدین بهجای فرزندان خود تجربه کردهاند و تصمیم گرفتهاند، گفت: این نوع رفتار، در ظاهر حمایت است، اما در اصل و در درازمدت، به فرزند باور ناتوان بودن و ناامن بودن جهان را القا میکند و فرزندان این باور را پیدا میکنند که اگر والدین نباشند، آنها توان انجام هیچ فعالیتی نخواهند داشت.
روانشناس، مشاور خانواده و عضو سازمان نظام روانشناسی با بیان اینکه در صورت پیشآمد اتفاقات پیشبینی نشده، در چنین خانوادههایی بیشتر اضطراب و استرس دیده و تجربه میشود، اضافه کرد: ممکن است در گذشته برای خود این نوع والدین همه چیز فراهم و پایدار بوده باشد یا به دلیل اینکه خود آنها در گذشته حمایتی نداشتهاند، اکنون به ظاهر، حمایت این چنینی از فرزند خود دارند.
پیشبینیناپذیری جهان، اگرچه منبع اضطراب است، اما میتواند بستری برای رشد فردی نیز باشد و مواجهه با تغییرات، انسان را وادار به یادگیری، انعطافپذیری و خلاقیت میکند، در واقع، پایداری مطلق نهتنها غیرممکن، بلکه مانعی برای تحول و تکامل است.
رفتار والدین در مواجهه با اضطراب، اغلب بازتابی از تجربیات کودکی خود آنها است و والدینی که در کودکی حمایت نشدهاند، ممکن است در بزرگسالی به شکل افراطی از فرزندان خود حمایت کنند و این چرخههای روانی، اگر آگاهانه بررسی نشوند، میتوانند از نسلی به نسل دیگر منتقل شوند.
برای کاهش اضطراب در خانوادهها، آموزش مهارتهای تنظیم هیجان، گفتوگوی باز درباره ترسها و ایجاد فضای امن برای تجربه شکست ضروری است و والدین باید به فرزندان خود بیاموزند که اضطراب بخشی از زندگی است و با پذیرش آن، میتوان به آرامش نسبی دست یافت و بهترین راه مقابله با اضطراب، آموزش مواجهه با ترسها و پذیرش ناپایداریهای طبیعی زندگی است.
اضطراب زمانی شدت میگیرد که فرد احساس کند کنترلی بر شرایط ندارد و در خانوادههایی که والدین همه تصمیمها را بهجای فرزندان میگیرند، کودکان فرصت تجربه و یادگیری را از دست میدهند و در مواجهه با چالشها دچار ترس و سردرگمی میشوند و تقویت استقلال و پذیرش تغییر، کلید کاهش اضطراب در زندگی روزمره است
اضطراب اغلب نتیجه مواجهه با موقعیتهای مبهم و پیشبینیناپذیر است، اما تلاش برای حذف کامل این ناپایداریها نهتنها ممکن نیست، بلکه رشد فردی را محدود میکند و والدینی که از فرزندان خود در برابر تغییرات محافظت افراطی میکنند، ناخواسته حس ناتوانی و وابستگی را در آنها تقویت خواهند کرد.
اضطراب نهتنها یک اختلال نیست، بلکه واکنشی طبیعی و محافظتی در برابر ناشناختهها است و انسانها از دیرباز برای بقا نیاز داشتند که نسبت به خطرات احتمالی حساس باشند؛ در دنیای مدرن، این حساسیت به جای تهدیدهای فیزیکی، به تهدیدهای روانی و اجتماعی منتقل شده است و بنابراین اضطراب میتواند نشانهای از آمادگی ذهن برای مواجهه با تغییرات باشد.
نحوه تفسیر افراد از موقعیتهای مبهم، نقش کلیدی در میزان اضطراب آنها دارد؛ دو فرد ممکن است در شرایط مشابه قرار گیرند، اما یکی با دیدی مثبت و دیگری با دیدی تهدیدآمیز به آن نگاه کند و این تفاوت در باورها و شناختها، نشان میدهد که اضطراب بیشتر از آنکه وابسته به محیط باشد، به درون فرد مرتبط است.
والدینی که تلاش میکنند فرزندان خود را از هرگونه ناپایداری محافظت کنند، ممکن است ناخواسته آنها را از تجربههای رشددهنده محروم کنند، چراکه تجربه شکست، ترس و نبود قطعیت، بخش مهمی از فرایند رشد روانی کودک است و تربیت سالم، بهجای حذف خطر، آموزش مواجهه با آن را در اولویت قرار میدهد.
حمایت بیش از حد والدین، گاهی به شکل کنترل پنهان ظاهر میشود و این نوع حمایت، بهجای ایجاد احساس امنیت، وابستگی و ترس از استقلال را تقویت میکند؛ کودکانی که همیشه تصمیمات آنها توسط والدین گرفته شده است، در بزرگسالی با بحران هویت و نداشتن اعتماد به نفس مواجه میشوند.
راضیه طاهری، روانشناس، مشاور خانواده و عضو سازمان نظام روانشناسی در گفتوگو با خبرنگار ایمنا با بیان اینکه پیشبینیناپذیری، عاملی برای تمام استرسها و اضطرابها است، اظهار کرد: در واقع اطلاع نداشتن افراد از آینده و اتفاقات بعدی و توان آنها برای کنترل و مدیریت شرایط، عاملی است که برای افراد استرس و اضطراب را به همراه دارد و مفهوم زیربنایی اضطراب برای تمام افراد است.
وی با بیان اینکه اضطراب ترش از موقعیتی مبهم و ابهام است، افزود: افراد از اینکه اطلاعی از قابل مدیریت بودن شرایط جدید داشته باشند یا خیر، درگیر اضطراب میشوند و علاوه بر پیشبینیناپذیری عوامل محیطی، پیشبینیناپذیری خود افراد نیز عاملی اثرگذار بر بروز اضطراب و استرس به شمار میرود.
روانشناس، مشاور خانواده و عضو سازمان نظام روانشناسی با بیان اینکه جهان و محیط زندگی افراد سرشار از اتفاقات جدید و پیشبینیناپذیر است و آنجایی افراد درگیر مشکل میشوند که میخواهند در چنین جهان ناپایداری بجنگند تا همه چیز را پایدار نشان دهند، تصریح کرد: به همین دلیل، اضطراب بیشتر در افراد و خانوادههایی دیده میشود که تلاش میکنند شرایط را بیشتر پایدار نشان دهند.
طاهری با بیان اینکه برخی والدین تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا در شرایط مختلف، فرزندان آنها ناپایداری را تجربه نکنند و زمانی که شرایط ناپایدار میشود، آنها بیشتر اضطراب را تجربه خواهند کرد، ادامه داد: والدین باید اجازه دهند که فرزندان گاهی اوقات ترس را تجربه کنند و خانوادهای که اجازه ندهد فرزند تغییر را تجربه کند، جای او زندگی کرده است.
وی با بیان اینکه در چنین خانوادههایی، والدین بهجای فرزندان خود تجربه کردهاند و تصمیم گرفتهاند، گفت: این نوع رفتار، در ظاهر حمایت است، اما در اصل و در درازمدت، به فرزند باور ناتوان بودن و ناامن بودن جهان را القا میکند و فرزندان این باور را پیدا میکنند که اگر والدین نباشند، آنها توان انجام هیچ فعالیتی نخواهند داشت.
روانشناس، مشاور خانواده و عضو سازمان نظام روانشناسی با بیان اینکه در صورت پیشآمد اتفاقات پیشبینی نشده، در چنین خانوادههایی بیشتر اضطراب و استرس دیده و تجربه میشود، اضافه کرد: ممکن است در گذشته برای خود این نوع والدین همه چیز فراهم و پایدار بوده باشد یا به دلیل اینکه خود آنها در گذشته حمایتی نداشتهاند، اکنون به ظاهر، حمایت این چنینی از فرزند خود دارند.
پیشبینیناپذیری جهان، اگرچه منبع اضطراب است، اما میتواند بستری برای رشد فردی نیز باشد و مواجهه با تغییرات، انسان را وادار به یادگیری، انعطافپذیری و خلاقیت میکند، در واقع، پایداری مطلق نهتنها غیرممکن، بلکه مانعی برای تحول و تکامل است.
رفتار والدین در مواجهه با اضطراب، اغلب بازتابی از تجربیات کودکی خود آنها است و والدینی که در کودکی حمایت نشدهاند، ممکن است در بزرگسالی به شکل افراطی از فرزندان خود حمایت کنند و این چرخههای روانی، اگر آگاهانه بررسی نشوند، میتوانند از نسلی به نسل دیگر منتقل شوند.
برای کاهش اضطراب در خانوادهها، آموزش مهارتهای تنظیم هیجان، گفتوگوی باز درباره ترسها و ایجاد فضای امن برای تجربه شکست ضروری است و والدین باید به فرزندان خود بیاموزند که اضطراب بخشی از زندگی است و با پذیرش آن، میتوان به آرامش نسبی دست یافت و بهترین راه مقابله با اضطراب، آموزش مواجهه با ترسها و پذیرش ناپایداریهای طبیعی زندگی است.
اضطراب زمانی شدت میگیرد که فرد احساس کند کنترلی بر شرایط ندارد و در خانوادههایی که والدین همه تصمیمها را بهجای فرزندان میگیرند، کودکان فرصت تجربه و یادگیری را از دست میدهند و در مواجهه با چالشها دچار ترس و سردرگمی میشوند و تقویت استقلال و پذیرش تغییر، کلید کاهش اضطراب در زندگی روزمره است.