اعتیاد به مواد مخدر و مصرف مواد روانگردان، یکی از مخربترین بحرانهای اجتماعی عصر حاضر است که همچون موریانه، بنیان سلامت فرد و جامعه را میخورد. در سالهای اخیر، یکی از نگرانکنندهترین روندها در این حوزه، کاهش سن اعتیاد و به ویژه افزایش چشمگیر گرایش به مصرف مواد در میان دختران نوجوان است. این پدیده که زمانی به حاشیه رانده میشد یا کمتر دیده میشد، اکنون به یک واقعیت تلخ و انکارناپذیر در بسیاری از جوامع، از جمله ایران، تبدیل شده است. این موضوع تنها یک آسیب اجتماعی تکبعدی نیست، بلکه زنگ خطری است که از عمیقترین شکافهای روانی، خانوادگی و اجتماعی خبر میدهد. نوشتار حاضر با نگاهی تحلیلی و منسجم، به بررسی ابعاد مختلف اعتیاد دختران نوجوان، علل زمینهساز، پیامدهای ویرانگر و راهکارهای ممکن برای مقابله با این بحران میپردازد.
آمارهای رسمی و گزارشهای میدانی مددکاران اجتماعی حاکی از آن است که سهم زنان و دختران از جمعیت معتادان کشور روندی صعودی داشته است. اگرچه هنوز تعداد مردان معتاد بیشتر است، اما سرعت رشد اعتیاد در میان زنان و به ویژه نوجوانان دختر نگرانکننده است. نکتۀ حائز اهمیت، تغییر الگوی مصرف از مواد سنتی مانند تریاک به سمت مواد صنعتی و روانگردانها (مانند شیشه، حشیش صنعتی یا گل، قرصهای اکستاسی و روانگردان) است. این مواد به دلیل دسترسی آسانتر، پنهانکاری بیشتر و باورهای غلطی مانند «اعتیادآور نبودن» یا «افزایش تمرکز و کاهش وزن»، در میان این گروه آسیبپذیرتر سریعتر گسترش یافتهاند.
ریشهیابی: چرا یک دختر نوجوان به سمت مواد مخدر میرود؟
علل گرایش دختران نوجوان به مواد چندوجهی و درهمتنیده است و نمیتوان آن را به یک عامل تقلیل داد. این عوامل را میتوان در چند لایه بررسی کرد:
۱. فشارهای روانی و عاطفی: دورۀ نوجوانی ذاتاً دوران بحران هویت، حساسیت به تصویر بدن و نیاز شدید به پذیرش است. دختران نوجوان امروز، علاوه بر این تنشهای طبیعی، زیر بار سنگین انتظارات تحصیلی، فشار برای موفقیت، و مقایسههای دائمی (به ویژه در فضای مجازی) قرار دارند. احساس ناکامی، کمبود اعتماد به نفس، اضطراب اجتماعی و افسردگی درماننشده میتواند آنها را برای یافتن آرامش موقت یا فرار از واقعیت، به سمت مصرف مواد سوق دهد.
۲. نقش خانواده: گسست در پیوندهای امن: خانواده به عنوان اولین و مهمترین نهاد اجتماعی، میتواند هم محافظ باشد و هم عامل خطر. عواملی مانند: فقدان نظارت و ارتباط مؤثر (والدین غایب یا بیشازحد مشغول)، تعارضات شدید خانوادگی (نزاع والدین، طلاق عاطفی یا رسمی)، سوءمصرف مواد توسط اعضای خانواده، سختگیری و کنترل افراطی یا برعکس، بیتفاوتی و سهلانگاری مفرط، همگی میتوانند حس ناامنی و تنهایی را در نوجوان تشدید کرده و او را برای جبران این خلأ به گروههای همسال ناسالم یا مواد مخدر پناه ببرد.
۳. تأثیر گروه همسالان و فضای مجازی: در دوران نوجوانی، تأثیرپذیری از همسالان به اوج میرسد. ترس از طرد شدن از گروه، میل به «cool» بودن و همرنگ جماعت شدن، میتواند قویتر از هشدارهای خانواده عمل کند. اگر در این گروه حتی یک نفر مصرف کننده وجود داشته باشد، احتمال شروع مصرف در دیگران به شدت افزایش مییابد. از سوی دیگر، فضای مجازی به یک بستر خطرناک تبدیل شده است. تبلیغات غیرمستقیم مواد با اسامی فریبنده (مثل «مادهی خلاقیت»)، دسترسی آسان به فروشندگان از طریق شبکههای اجتماعی نیمهمخفی، و نمایش زندگیهای لوکس و به ظاهر بیدغدغه مصرفکنندگان مواد، تصویر کاذب و جذابی از مصرف برای نوجوان آسیبپذیر ترسیم میکند.
۴. آسیبهای اجتماعی و تجربیات تلخ: دختران نوجوانی که قربانی خشونت خانگی (از جمله کودکآزاری)، تحریم و تبعیض جنسیتی، فقر اقتصادی یا آزار جنسی شدهاند، در معرض خطر بسیار بالاتری قرار دارند. مصرف مواد ممکن است برای آنها راهکاری برای فراموشی درد، کرخت کردن احساسات یا مقابله با آسیب روانی عمیق باشد.
۵. کمبود مهارتهای زندگی: بسیاری از نوجوانان فاقد مهارتهای پایهای همچون «نه» گفتن، مدیریت استرس و خشم، حل مسئله و ابراز وجود سالم هستند. هنگام مواجهه با مشکلات یا پیشنهاد مصرف، به جای استفاده از راهحلهای سالم، به سراغ سادهترین و مخربترین گزینه میروند.
پیامدها: زنجیرهای از ویرانی
اعتیاد یک دختر نوجوان، تبعاتی به مراتب گستردهتر و پیچیدهتر از اعتیاد یک پسر یا مرد دارد. این پیامدها فراتر از فرد بوده و خانواده و جامعه را در بر میگیرد:
سلامت جسمی: اختلال در رشد طبیعی، آسیبهای مغزی جبرانناپذیر، آسیب به سیستم باروری، افزایش خطر ابتلا به بیماریهای عفونی مانند ایدز و هپاتیت (به ویژه در مصرفکنندگان تزریقی)، و مرگومیر ناشی از اوردوز.
سلامت روانی: تشدید بیماریهای زمینای روانی، ابتلا به روانپریشی، افسردگی شدید، اضطراب فلجکننده و افزایش قابل توجه خطر خودکشی. احساس گناه و شرم ناشی از ننگی که جامعه به یک زن معتاد نسبت میدهد، این وضعیت را تشدید میکند.
پیامدهای اجتماعی: ترک تحصیل و محرومیت از آموزش، فرار از خانه و بیخانمانی، قربانی شدن در باندهای استثمار جنسی و قاچاق، و ورود به چرخه بزهکاری (مانند دزدی برای تأمین هزینه مواد). یک دختر نوجوان معتاد، به دلیل تابوهای اجتماعی، برای دسترسی به مواد یا پول، اغلب به دام شبکههای خطرناکی میافتد که خشونت و بهرهکشی بخشی از کار روزمره آنهاست.
آسیب به نهاد خانواده: خانواده یک دختر معتاد، با بحران عظیمی روبرو میشود. احساس شرم، ترس، خشم و درماندگی، روابط خانوادگی را از هم میپاشاند. این مسئله بار اقتصادی و روانی سنگینی بر دوش خانواده میگذارد.
راهکارها: از پیشگیری تا درمان و بازتوانی
مقابله با این بحران نیازمند عزم ملی، نگاهی فرابخشی و برنامهای چندلایه است که نهادهای مختلف از خانواده تا دولت را در بر میگیرد.
۱. پیشگیری اولیه و ارتقای آگاهی: آگاهسازی باید مستمر، علمی و متناسب با گروه سنی نوجوان باشد. اجرای برنامههای مهارتآموزی زندگی در مدارس (از جمله مدیریت هیجان، ارتباط مؤثر و تصمیمگیری) ضروری است. رسانههای ملی و فضای مجازی رسمی باید با تولید محتوای جذاب و واقعبینانه، تصویر کاذب مواد را تخریب کنند. آگاهی والدین درباره نشانههای مصرف، نحوه برقراری ارتباط مؤثر با نوجوان و مراقبت از فضای مجازی آنان نیز حیاتی است.
۲. تقویت نقش خانواده: حمایت از خانوادهها از طریق مشاوره رایگان، کارگاههای فرزندپروری و ایجاد خطوط کمک فوری میتواند مداخله به موقع را ممکن کند. خانواده باید به یک «پناهگاه امن» تبدیل شود که نوجوان در آن احساس کند بدون ترس از قضاوت شدن میتواند مشکلاتش را مطرح کند.
۳. تشخیص و مداخله زودهنگام: مدارس و مراکز بهداشتی میتوانند با آموزش معلمان و مشاوران، در شناسایی نوجوانان در معرض خطر نقش کلیدی ایفا کنند. ایجاد مراکز مشاوره محرمانه و دوستدار نوجوان در سطح محلات، که دسترسی به خدمات روانشناختی را آسان میکند، یک نیاز فوری است.
۴. درمان و بازتوانی حساس به جنسیت: مراکز ترک اعتیاد موجود عمدتاً برای مردان طراحی شدهاند. ایجاد مراکز اختصاصی، امن و تخصصی برای درمان و بازتوانی زنان و دختران نوجوان معتاد یک ضرورت انکارناپذیر است. این مراکز باید علاوه بر سمزدایی پزشکی، خدمات رواندرمانی فردی و گروهی، مددکاری اجتماعی، بازتوانی شغلی و حمایتهای پس از ترک را با حساسیت کامل نسبت به مسائل خاص این گروه (مانند آسیبهای جنسی، بارداری ناخواسته، احساس شرم) ارائه دهند.
۵. کاهش آسیب: برای آن دسته از نوجوانانی که هنوز قادر یا مایل به ترک کامل نیستند، برنامههای کاهش آسیب (مانند آموزش پیشگیری از ایدز و هپاتیت، توزیع سرنگ استریل) میتواند از گسترش بیماریهای عفونی و مرگ جلوگیری کند.
اعتیاد دختران نوجوان تنها یک «جرم» یا «خطای فردی» نیست؛ بلکه فریادی خاموش است که از دردهای عمیقتر در درون فرد، خانواده و جامعه خبر میدهد. رویکرد صرفاً امنیتی و تنبیهی نه تنها راهگشا نیست، بلکه با رانده کردن این افراد به حاشیه، مشکل را حادتر میکند. حل این بحران نیازمند نگاهی حمایتی، درمانمحور و مبتنی بر شواهد علمی است. جامعهای که به سلامت دخترانش به عنوان نیمی از پیکره خود و مادران آینده میاندیشد، باید تمامی توان خود را برای ایجاد شبکهای از پیشگیری، حمایت و درمان به کار گیرد. این سرمایهگذاری، نه یک هزینه، بلکه ضرورتی برای نجات امروز و تضمین فردایی سالمتر است. زمان آن فرا رسیده که به جای پنهان کردن این زخم اجتماعی، با شجاعت به آن نگاه کرده و برای التیام آن، دست در دست یکدیگر تلاش کنیم