در سالهای اخیر، ایران با دو چالش جدی و نگرانکننده مواجه شده است، کاهش نرخ باروری و پیری جمعیت. براساس آمارهای رسمی، نرخ باروری در ایران به زیر سطح جایگزینی رسیده و پیشبینیها نشان میدهد که اگر این روند ادامه یابد، تبعات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی گستردهای به همراه خواهد داشت.
آمارها نشانگر کاهش شدید نرخ باروری در یک دهه گذشته است، در حالی که در سال 1393 سالانه بیش از یک میلیون و 500 هزار نوزاد در کشور متولد میشدند، این آمار در سال 1402 به یک میلیون و 57 هزار نفر رسیده است، به عبارت دیگر تنها طی یک دهه گذشته، 476 هزار تولد کمتر در کشور رخ داده است که بیانگر کاهش حداقل 31 درصدی جمعیت نسبت به 10 سال گذشته است.
جدول تعداد موالید کشور در یک دهه گذشته نشان میدهد که بیشترین درصد کاهش ولادت در سال 1398 رخ داده است و در سال 1400 پس از 5 سال متوالی، بالاخره میزان باروری در کشور رشد مثبت داشته است؛ کارشناسان این موضوع را مرتبط با اجرای قانون جوانی جمعیت در این سال میدانند.
پیامدهای سالمندی جمعیت ایران
ایران در زمان حاضر جزو چند کشور اول جهان است که با شتاب زیادی به سوی کهنسالی حرکت میکند؛ برآوردها نشان میدهد که جمعیت سالمندان ایرانی از 10 میلیون در سال جاری به بیش از 26 میلیون نفر در سال 1430 خواهد رسید. این موضوع و کاهش نسبت افراد جوان در مقایسه با سالمندان، نگرانی بسیاری از کارشناسان را برانگیخته زیرا کاهش جمعیت میتواند به بحرانهای جدی در آینده منجر شود.
افزایش فشار بر نظام بهداشتی کشور: با افزایش نسبت سالمندان به جوانان، فشار بر نظامهای بهداشتی و اجتماعی بیشتر خواهد شد و این مسئله میتواند به کاهش نیروی کار فعال و افزایش هزینههای اجتماعی دامن بزند. برآورد مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد که افزایش سالمندان کشور، نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی را در آینده به سه برابر افزایش خواهد داد.
پیامدهای اقتصادی: به موازات پیرشدن جمعیت و کاهش میزان رشد آن، تعداد نیروهای کار فعال و درنتیجه میزان تولید در کشور کاهش مییابد و این خطر وجود دارد که برای اداره و به چرخش درآمدن چرخه اقتصادی کشور نیازمند واردات نیروهای جوان مهاجر از سایر کشورها باشیم. واردات نیروی کار جوان نیز موجب خروج ارز بیشتر از کشور و درنتیجه بروز بحرانهای اقتصادی خواهد شد.
تغییر در ساختار خانواده: در عین حال، با کاهش نرخ باروری، مدلهای سنتی خانواده که شامل خانوادههای گسترده و چندنسلی بود، به سمت خانوادههای کوچکتر تغییر میکند. این تغییر میتواند به کاهش پیوندهای خانوادگی و از دست رفتن حمایتهای اجتماعی منجر شود.
تضعیف ارزشهای سنتی: در فرهنگ ایرانی، خانواده و فرزندآوری همواره مورد تأکید بوده است اما کاهش جمعیت میتواند به تدریج ارزشهای سنتی مربوط به خانواده و تربیت نسل جدید را تحت تأثیر قرار دهد و به سمت نگرشهای فردگرایانهتر سوق دهد.
چالشهای روانی و اجتماعی: کاهش جمعیت میتواند به افزایش احساس تنهایی و انزوا در جوانان و سالمندان منجر شود، که این خود تأثیرات منفی بر سلامت روانی جامعه خواهد داشت.
معضل نسل ساندویچی در کمین کشور
علاوه بر مسائل ذکرشده، حتی در صورتی که همه افراد در سنین باروری ازدواج کنند و یک فرزند هم بیاورند، باز هم آینده کشور با معضلی جدی مواجه خواهد شد زیرا یکی از جدیترین معضلاتی که در سالهای نه چندان دور گریبانگیر بسیاری از خانوادهها خواهد شد، شکلگیری پدیدهای به نام خانوادههای ساندویچی یا نسل ساندویچی (Sandwich Generation) است. خانواده ساندویچی به افرادی گفته میشود که همزمان مسئولیتهای مراقبتی از والدین سالمند و فرزندان خود را بر عهده دارند. این نوع خانوادهها معمولاً در میانسالی قرار دارند و با چالشهای خاصی روبرو هستند که میتواند فشارهای روانی، مالی و اجتماعی را به همراه داشته باشد.
مسئولیت دوگانه: اعضای خانوادههای ساندویچی باید بهطور همزمان از والدین سالمند و فرزندان خود مراقبت کنند. این مسئولیتها ممکن است شامل ارائه حمایتهای عاطفی، مراقبتهای بهداشتی و مدیریت امور مالی باشد.
فشارهای مالی: تأمین هزینههای زندگی، تحصیلات فرزندان و همچنین هزینههای درمان و نگهداری والدین سالمند میتواند بار مالی سنگینی بر دوش این افراد بگذارد.
زمان محدود: این افراد معمولاً زمان کافی برای خود ندارند، زیرا باید هم به کارهای خود برسند و هم به نیازهای خانواده توجه کنند. این موضوع میتواند به استرس و احساس نارضایتی منجر شود.
چالشهای عاطفی: فشار ناشی از مسئولیتهای متعدد در خانوادههای ساندویچی میتواند به بروز احساسات مانند اضطراب، افسردگی و خستگی عاطفی منجر شود. همچنین نیاز به توازن بین نیازهای دو نسل و حفظ روابط سالم میتواند دشوار باشد.
تغییر در روابط خانوادگی: روابط خانوادگی ممکن است تحت تأثیر این چالشها قرار بگیرد. ارتباطات بین نسلها ممکن است پیچیدهتر شود و نیاز به همکاری و درک متقابل بیشتر شود.
راه حل چیست؟
براساس اعلام دلبری، رئیس مرکز تحقیقات سالمندی کشور، در زمان حاضر 40 درصد از خانوادهها، تکفرزند و 40 درصد دیگر نیز دارای دو فرزند هستند و بهعبارت دیگر نزدیک به 80 درصد از خانوادهها، تنها یک یا دو فرزند دارند؛ این یعنی در آینده عروس و دامادها تکفرزند خواهند بود و خواهر و برادری نخواهند داشت در حالی که مادر و پدر هر کدام از این افراد، به سن سالمندی خواهند رسید و مسئولیت چهار نفر (پدر و مادر عروس و پدر و مادر داماد) تنها بهعهده دو نفر (عروس و داماد) خواهد بود، این در حالی است که وقتی یک سالمند به بیماری مزمن یا مشکلات و ناتوانیها دچار شود نیاز به چندین نفر برای مراقبت دارد.
برای پیشگیری از وقوع چنین پدیدهای، کارشناسان میگویند نه تنها فرزندآوری باید اتفاق بیفتد تا خانوادهها در آینده دچار مشکل نشوند، بلکه تعداد فرزندانی که هر خانواده به دنیا میآورند نیز حائز اهمیت است تا دچار چنین مشکلی نشوند.
فرصت پنج ساله برای پیشگیری از خانوادههای ساندویچی
وضعیت باروری در کشور به گونهای بوده که میزان باروری کلی از 7 فزرند به ازای هر زن در سال 1359 به میانگین 1.75 فرزند (کمتر از دو فرزند) به ازای هر زن در سال 1390 کاهش یافته است!
کارشناسان برای سنجش میزان موالید موردنیاز در کشور برای جلوگیری از پیری شدید جمعیت، از اصطلاح سطح جانشینی استفاده میکنند؛ سطح جانشینی به معنای سطحی از باروری موردنیاز در جامعه است که جمعیت قادر باشد خود را جایگزین کند.
رئیس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در این باره میگوید: پیش بینی میشود در سال 1430 حدود 26 میلیون از جمعیت کشور یعنی یک چهارم جمعیت سالمند خواهد شد بنابراین براساس برنامه هفتم کشور، نرخ جانشینی (میزان کلی باروری که منجر به جبران جمعیت درگذشته با جمعیت جدید میشود) عدد 2.5 است و باید طی 5 سال آینده و قبل از اینکه پنجره جمعیتی بسته شود، به این عدد برسیم.
علت عمده عدم فرزندآوری
وقتی صحبت از کاهش جمعیت میشود، تصور غالب این است که مسائل اقتصادی، علت اصلی عدم تمایل افراد به فرزندآوری است اما کارشناسان میگویند انگارههای ذهنی و مسائل فرهنگی بیش از موضوعات اقتصادی در جلوگیری از افزایش جمعیت کشور نقش دارند.
جباری، رئیس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در این باره به تسنیم میگوید: «ما الآن به سرعت در حال حرکت به سوی سالخوردگی جمعیت هستیم و تجربه کشورهایی که مانند ما در این وضعیت قرار داشتهاند نشاندهنده این بوده است که مسائل فرهنگی نقش مؤثرتری در فرزندآوری دارند. برای مثال در کشوری مانند ژاپن، سوئد، آلمان و... مشوقهایی اقتصادی برای فرزندآوری وضع شد که این مشوقهای اقتصادی بسیار بهتر از ما بود اما نتوانستند به جوانی جمعیت آن طور که مطلوب است دست پیدا کنند.»
وی میافزاید: «ایجاد برخی دوگانهها باعث شده که افراد کمتر به سمت فرزندآوری سوق پیدا کنند؛ برای مثال دوگانه تحصیل و ازدواج، ادامه تحصیل و فرزندآوری، اشتغال و فرزندآوری و ... از جمله دوگانههای کاذبی است که در ذهن برخی افراد جا افتاده است.»
در نهایت، کاهش نرخ باروری و پیری سریع جمعیت ایران، چالشی جدی است که میتواند تبعات گستردهای در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به دنبال داشته باشد. روند نزولی تولدها در یک دهه اخیر، همراه با افزایش سریع تعداد سالمندان، نشان میدهد که کشور به سمت یک بحران جمعیتی پیش میرود. این تغییرات نه تنها فشارهای سنگینی بر نظامهای بهداشتی و اقتصادی وارد خواهد کرد، بلکه ساختار خانوادهها و ارزشهای فرهنگی جامعه را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. شکلگیری خانوادههای ساندویچی، افزایش مشکلات روانی و اجتماعی، و کاهش حمایتهای بین نسلی، تنها برخی از پیامدهای این روند نگرانکننده است. برای مقابله با این بحران، نیازمند برنامهریزی فوری و دقیق در راستای افزایش نرخ باروری و اصلاح نگرشهای فرهنگی نسبت به فرزندآوری هستیم. در این مسیر، همزمان با ایجاد مشوقهای اقتصادی، باید به فرهنگسازی در زمینه توازن بین تحصیل، اشتغال و فرزندآوری توجه ویژهای شود. اگرچه این تغییرات فرهنگی زمانبر است، اما آغاز اقداماتی هماکنون میتواند از وقوع بحرانهای شدیدتر در آینده جلوگیری کند و زمینهای برای تضمین پایداری اجتماعی و اقتصادی کشور فراهم آورد.