در روزهای اخیر خبر قتل دردناک یک نوجوان اهوازی نُقل تمام محافل شد و هر کس بر اساس زاویه دید خود به قضاوت این قضیه پرداخت.
قضاوتها و دخالتهای نابخردانهای سبب همین قتل شده است، فقر فرهنگی و دخالتهای دیگران کار را بهجایی میرساند که پسر جوان تاب نمیآورد و برای آنکه ثابت کند بیغیرت نیست و خودش از پس ماجرا برمیآید با سر بریده دختر به خیابان و بازار شهر یعنی جایی که زندگی میکرده میرود و با صدای بلند میگوید حالا خوب شد خیالتان راحت شد؟ که این حرف عمق فاجعه را نشان میدهد که این جوان چه قدر تحت فشار بوده و بهواقع دچار جنون اجتماعی است.
اما فقر فرهنگی به دختر هم رحم نکرده و جامعه و خانواده رخت عروس را زمانی به تن او میکنند که هنوز کودکیاش تمام نشده و به عبارتی هنوز به بلوغ فکری و جنسی نرسیده است. گویا فقر فرهنگی و قضاوت و دخالت مردم باعث میشود که دخترک قصه زودتر از آنچه فکرش را هم میکند مادر شود، سالها اینگونه میگذرد و دخترک به سن بلوغ میرسد و بزرگترین خطای زندگی خود که مرگ او را رقم میزند را مرتکب میشود. خطا بهقدری وحشتناک است که به جرأت میتوان گفت هیچ مردی توان پذیرفتن آن را نخواهد داشت اما اگر در این قضیه مردم دخالت نمیکردند قانون تکلیف این زوج را روشن میکرد و یک نفر از بین نمیرفت و نفر دیگر در انتظار قصاص.
حال با توجه به اهمیت موضوع و ریشهیابی چنین قتلهایی با یک وکیل و جامعهشناس به گفتوگو نشسته که نتیجه را باهم میخوانیم:
امانالله قراییمقدم درباره حادثه دلخراش قتل زن جوان اهوازی به دست همسرش، اظهار کرد: متأسفانه چنین شیوه قتلی در میان برخی قبایل خوزستان رواج دارد و به این نوع قتل در خوزستان «نهوه» گفته میشود، از لحاظ ریشهشناسی لغوی نیز این لغت به «نهی» یا «جلوگیری کردن» از کاری که گمان میکنند نادرست است، اشاره دارد.
وی ادامه داد: «نهوه کردن» اصطلاح رایجی برای کیفردهی به رابطه اشتباه یک زن با مردی نامحرم است، این رسم باستانی، حق کشتنِ زن را به آنها داده است؛ زیرا تصور میکنند با این کار، لکه ننگ یا ناپاکی از خانواده و عشیره پاک میشود و اینگونه غیرت خود را نشان دادهاند.
**افراد قبیله برای پرداخت خونبها اقدام به «عونه» میکنند
وی تصریح کرد: افراد قبیله برای پرداخت دیه یا خونبها در اینگونه موارد «عونه» یعنی یاوری میکنند؛ به این معنا که هرکدام از آنها قسمتی از پول دیه را تقبل میکنند.
این جامعهشناس ادامه داد: اینجا باز با رسم دیگری به نام «فصل» مواجه میشویم؛ یعنی زن شوهرداری که با مردی دوست شود اما ولیِ دم از خون زن و مرد بگذرند و او را نکشند، باید آن مردی که چنین عملی را مرتکب شده، یک زن و یک دختر جوان را به شوهر اول آن زن هبه (در لغت به معنی هدیه و بخشیدن) کند!
* قتلهای ناموسی در میان برخی قبایل از قدیمالایام امری رایج و عادی بوده است
قرائیمقدم با بیان اینکه قتلهای ناموسی در میان برخی قبایل از قدیمالایام امری رایج و عادی بوده است، مطرح کرد: امروزه به دلیل گسترش فضای مجازی و رسانهای شدن این قتل بیشتر مورد توجه قرار میگیرد.
وی افزود: متأسفانه اجازه دختر در این مناطق به دست پدر، برادر و پسرعمو است اگر درست یا نادرست اسم دختری در محلهها مطرح شود که با فردی رابطه دارد، حکم مرگش اعلام میشود؛ در قتل اخیر پسر عمو و همسر دختر مرتکب این قتل فجیع شدهاند.
این جامعهشناس با بیان اینکه نوع قتلها مربوط به اقتصاد و فرد نیست، عنوان کرد: در برخی از مناطق و قومیتها در صورتی که زنی خیانت کند کشتن او ارزش دارد و تبدیل به یک فرهنگ و هنجار شده است.
قرائیمقدم ضمن اشاره به فشار فرهنگی به قاتل و همسر مقتول عنوان کرد: بریدن سر زن توسط همسرش و نشان دادن سر مقتول به دیگران مشخص میکند که مرد تا چه اندازه تحت فشار فرهنگی و سرزنش دیگران قرار گرفته است.
وی افزود: به گفته خانواده قاتل بسیاری از بازاریان و آشنایان این مرد به او میگفتند: تو غیرت نداری و اگر نمیتوانی همسرت را به سزای عملش برسانی ما برسانیم که قاتل بعد از کشتن همسر خود و به نمایش گذاشتن سرش خطاب به دیگران میگوید حالا راضی شدید؟ که این امر ریشه در فقر فرهنگی و اجتماعی منطقه مورد سکونت فرد دارد.
این فعال اجتماعی گفت: اتفاق مشابه به این فاجعه را چندین ساله گذشته در لرستان، کرمانشاه، مازندران داشتیم. نگاه بیشتر این افراد به زن همانند کالا است و این حق را به خود میدهند که در صورت کوچکترین اشتباهی با او با بدترین وجه رفتار کنند.
قرائیمقدم اظهار کرد: جنایتهای هولناکی نظیر این اتفاق، ربطی به فقیر و غنی بودن مردم ندارد. متأسفانه خون این دختر جوان نیز مشابه سایر قتلهای دیگر هدر رفته است؛ زیرا ولیِ دم از قتل صورتگرفته راضی است و دیه او نیز از سوی قبیله تأمین میشود.
وی افزود: در حادثه تالش دیدیم که برای پدری که دختر نوجوان خود را به قتل رساند نیز تنها هفت سال زندان بریدند. پس قانون بهتنهایی کافی نیست، باید از لحاظ فرهنگی به مبارزه با این رسوم جاهلانه پرداخت.
وی ضمن اشاره به فیلم «عروس آتش» که در آن به قتلهای ناموسی اشاره شده است عنوان کرد: بر اساس مطالعات و فیلمنامه مشخص شد که خود دخترها این نوع رفتار را قبول دارند، در واقع اگر مردان چنین برخوردی نکنند باید از آن قبیله و شهر بروند و حتی بعد از چندین سال اگر برگردند برادر دختر حق دارد خواهر خود را بکشد.
این فعال اجتماعی با بیان اینکه فشار فرهنگی سبب جنون میشود و حتی ممکن است خود فرد هم راضی به قتل نباشد، اذعان کرد: اگر فرد چنین کاری نکند ممکن است قبیله از بین برود، در اکثر موارد به دلیل فشار فرهنگی ولیِ دم هم شاکی نیست.
قرائیمقدم با ابراز اینکه هیچ فردی از اول قاتل به دنیا نمیآید اما در اکثر موارد به دلیل فقر فرهنگی، عدم کنترل خشونت و فشار اجتماعی دست به این رفتار ناهنجار اجتماعی میزند، عنوان کرد: لازم است نقصهای قانونی رفع و قوانین حمایتی بیشتری برای بانوان اتخاذ شود.
وی با بیان اینکه فقر فرهنگی در مورد ازدواج زودهنگام هم صادق است، تصریح کرد: فقر فرهنگی و فشار اجتماعی موجب ازدواج زودهنگام و قبل بلوغ شده است و در همین راستا سبب مشکلاتی میشود که در ادامه منجر به این فاجعه خواهد شد.
**لزوم ایجاد قوانینی روشن و حمایتی برای زنان
نایب رئیس کانون وکلای استان همدان ضمن اشاره به قتل مونا دختر 17 ساله اهوازی، عنوان کرد: قانون قصاص در سال 1360 اجرا و در قوانین مجازات اسلامی هم به قصاص اشاره و تأکید شده است.
سعید آیینهوند با بیان اینکه تشخیص نوع جرم و مجازات بر عهده نهادهای قانونی است، اظهار کرد: در این راستا قاضی میتواند دو نوع برخورد و مجازات را برای قاتل تعیین کند، در صورتی که اگر فقط جنبه قتل را در نظر بگیرد تابع قانون قصاص نیز میشود و خانواده قاتل باید رضایت ولیِ دم را جلب کنند.
وی افزود: در این نوع قتل در صورت عدم رضایت ولی دم باید علاوه بر قصاص نصف دیه به خانواده مقتول پرداخت شود چراکه مرد سبب قتل زن خود شده است.
این وکیل همدانی خاطرنشان کرد: در صورت رضایت ولی دم سه تا 10 سال مجازات عمومی خواهد داشت و ممکن است دادگاه برای قاتل مجازات تکمیلی هم در نظر بگیرد.
آیینهوند با بیان اینکه در این نوع قتل به دلیل شرایط خاص آن میتواند عناوین دیگری را برای قاتل در نظر گرفت، تصریح کرد: قانون قوانینی همچون «محاربه» را میتواند اجرا کند که در صورت اجرا قتل از جنبه خصوصی به عمومی منتقل خواهد شد و دادگاه میتواند بر اساس قانون با قاتل برخورد کند.
*برای وداع جامعه با چنین آسیبهایی باید فکر اساسی کرد
وی با بیان اینکه تجربه ثابت کرده که در جنوب کشور برخی از قبایل با انتخاب رئیس قبیله تصمیمگیری در مورد تمام مسائل مهم را به عهده رئیس قبیله میگذارند، گفت: احتمال میرود در این مورد قتل هم رئیس قبیله تصمیم بر رضایت یا عدم رضایت بگیرد.
این فعال حقوقی عنوان کرد: باید با فرهنگسازی، ریشهیابی این نوع آسیبها و ایجاد قوانینی برای زنان حمایت بیشتری از آنها صورت بگیرد.
حال با توجه به آنچه که گفته شد کارشناسان حقوقی معتقدند که برای جلوگیری از قتلهای ناموسی همچون قتل زن جوان اهوازی، رومینا اشرفی و... جدا از برخورد سریع و قاطع، باید ضمن فرهنگسازی، پیشگیری از وقوع چنین جرائمی در اولویت باشد.
بیشک این قتل که بهعنوان قتلهای ناموسی مطرح میشود، اولین نبوده و آخرین هم نیست و در گذشته هم قتلهایی همچون رومینا اشرفی (دختر 14 ساله تالشی که به دست پدرش با داس سرش بریده شد) یا جنایت خیابان گاندی یا همان ماجرای «شاهرخ و سمیه» (سمیه برادر هشت ساله و خواهر 13 ساله خود را با همدستی شاهرخ به قتل رساند) و یا قتل بابک خرمدین (فیلمسازی که به دست والدین کهنسالش تکهتکه و به قتل رسید) و... رخ داده بود.
قتلهای حیثیتی و ناموسی از مصادیق جنایات عمدی است و در تمام این قتلها جدا از دستگیری متهم یا متهمان و رسیدگی سریع به اینگونه پروندهها باید علل وقوع اینگونه جرائم بررسی شود و پیشگیری از وقوع جرم، فرهنگسازی و منع خشونتهای خانوادگی از دیگر اقداماتی است که باید انجام شود. اعمال مجازات و قصاص اینگونه متهمان بهتنهایی کافی نیست و تأثیری ندارد؛ چراکه اگر تأثیرگذار بود دیگر چنین فجایعی در جامعه رخ نمیداد؛ بنابراین بهتر است که فرهنگسازی کنیم و با آسیبشناسی علت اینگونه حوادث را جویا شویم.
از طرف دیگر از حیث حقوقی و قضائی فردی که مرتکب قتل عمد شده، مرتکب جرم دیگری هم شده پس از جنبه حقوق خصوصی نیز باید به آن پرداخت زیرا اولیای دم حق دارند مطالبه قصاص را از محکمه و دستگاه قضائی داشته باشند و دیگر از جنبه عمومی موضوع قابل بررسی است؛ چراکهباعث تشویش اذهان عمومی شده و بیم سرپیچی کردن هم میرود چراکه نظم عمومی را نیز مختل و اذهان عمومی را آزرده کرده است و از جنبه عمومی هم باید متهم مجازات شود؛ البته برابر قانون و مطابق روح قانون و در شرایطی که تعدد حاکم است ابتدا قصاص اجرا میشود.
نکته مهم دیگر فارغ از قاطعیت یعنی برخورد شدید توسط دستگاه قضا، سرعت در رسیدگی و مجازات کردن است. از این حیث که «سرعت» خود جنبه آموزشی خواهد داشت و افرادی که چنین موضوعی را دیدهاند را متنبه میکند از اینکه بعضیها ممکن است به اشتباه، تلقیشان این باشد که میشود دست به چنین کارهایی زد و چنین رفتارهایی را مرتکب شد که از آن جلوگیری میکند، اما اگر سرعت در رسیدگی توأم با قاطعیت در این فقره واقع شود قطعاً افرادی که متوجه قضیه میشوند متنبه خواهند شد؛ بنابراین درخواست این است که به خاطر همین آزردگی روحی جامعه و اینکه افراد دیگری مرتکب چنین اعمالی نشوند و چنین رفتارهایی گسترش پیدا نکند، مجازات سریع میتواند از این امر جلوگیری کند.
از طرف دیگر از بعد جامعهشناسی یا روانی میدانید که معمولاً قتلهایی با انگیزههای ناموسی با تفکر سنتی بعضاً در جوامع اتفاقاتی را حادث میشود که اجتنابناپذیر است. هرچه افراد جامعه ما سنتیتر فکر میکنند و آموزش کمتری میبینند و هرچه رسانههای اجتماعی یا وسایل آموزشی در انجام وظایف خود که یک نوع آگاهیسازی است کمتر به اینگونه مسائل میپردازند، تعصبات قومی، قبیلهای یا سنتی و نگاهی که اساساً یک مرد به زن دارد و تلقیاش این است که او کنیزش است و مرد حاکم بلامنازع زن هست و حق دارد هر رفتاری با این زن کند و برایش امتیاز محسوب میشود؛ بیشتر میشود.
اگر آموزشهایی را در سطح جامعه خصوصاً در شهرها و بافتهایی که این نوع نگاه به لحاظ سنتی بیشتر تقویت شده، را داشته باشیم قطعاً شاهد بروز چنین مواردی بهمراتب کمتر خواهیم بود.
از طرف دیگر باید با فرهنگسازی به مردم بیاموزیم که دست از قضاوت و دخالت بردارند و با حرفها، قضاوتهای بیجا، نیش و کنایه خود سبب مرگ فردی نشوند. از طرفی باید در جامعه به آموزش مهارتهای همچون کنترل خشم، استرس و گفتوگو بیشتر بپردازیم.