سیستم مدیریت پورتال پایگاه خبری فرایش

شما چقدر آدم شوخ‌طبعی هستید و چقدر اجازه می‌دهید که با شما شوخی کنند؟ به نظر شما شوخی کردن فایده هم دارد. در این باره با «امید مهدی نژاد» شاعر و طنزپرداز صحبت کردیم.

 از قدیم گفته‌اند گاهی شوخی‌شوخی جدی می‌شود یا اینکه آدم‌ها حرف‌های جدی‌شان را با شوخی می‌زنند. از همه این حرفها که بگذریم می‌بینیم لحظه‌هایی را که با شوخی و خنده گذرانده‌ایم و بیشتر خندیده‌ایم راحت‌تر و زودتر برایمان گذشته‌است. آدم‌هایی که بلدند با ما شوخی کنند بیشتر به دلمان نشسته‌اند. پدر و مادرهایی که با بچه‌هایشان شوخی زیاد دارند و حتی اجازه شوخی کردن به بچه‌هایشان می‌دهند روابط صمیمانه‌تری باهم دارند و در سطح بالاتر حرف‌شنوی بهتری هم از بزرگترهایشان دارند چون جدای نقش والدگری، باهم رفیق هستند. حالا که در نوروز امسال بازهم در خانه هستیم تصمیم گرفتیم درباره «شوخ طبعی» و فوایدش در زندگی و حتی میان خانواده حرف بزنیم. در همین رابطه با «امید مهدی‌نژاد» شاعر، روزنامه‌نگار و از همه مهم‌تر طنزپرداز صحبت کردیم تا او درباره شوخی برایمان بگوید.

یکی از موضوعاتی که دغدغه ماست در راستای اینکه الان بیشتر مردم خانه هستند و تعطیلات را در خانه می‌گذارند باید فضای خانه سرحال و خوب باشد، «شوخی کردن در خانواده است»، از نگاه اینکه مثلا حدومرز شوخی با پدر چگونه است؟ این ظرفیت شوخی را چطور باید ببریم بالا؟ یک‌وقت‌هایی هست نمی‌دانیم کدام شوخی خوب است، کدام شوخی بد است. یا گاهی از دل یک شوخی با بچه داری یک استعدادی را در او تقویت می‌کنی، مثلا من می‌فهمم بچه‌ام استعداد کمدین شدن دارد، استعداد طنزنویس شدن دارد.

ای خنده را در خانواده می‌خواهیم تقویت کنیم. حالا این از کجا و چطور شکل می‌گیرد؟ آیا پدر شوخ‌طبع پدری است که از ابهتش کم می‌شود؟ شوخی پدر دختری چطور است؟ شوخی پدر و مادرش با هم چطور است؟ همه چیز‌های مربوط به شوخی و خنده در یک خانه و یا اینکه اصلا شوخی چه فایده‌ای دارد؟

خیلی سخت است واقعا. ما الان دو موضوع جدا داریم؛ یکی شوخ‌طبعی، یکی طنز. طنز نوع خاصی از شوخ‌طبعی است. نقدی‌ست که از شوخ‌طبعی در ارائه و بیان استفاده می‌کند. شوخ‌طبعی یک چیز عام‌تری است. یک چیزی است که فضا را سبک می‌کند، فضا را قابل تحمل می‌کند، فضا را شیرین می‌کند و حالا تو می‌توانی در آن بستری که فراهم شده یک نقدی را که اگر بخواهی لخت و صریح بگویی ممکن است برخورنده باشد و شنونده تاب نیاورد و حتی به دلایل مختلفی قابل بیان نباشد، با استفاده از فضای حاصل‌شده آن نقد را بیان کنی. جوهره طنز نقد است. اما شوخ‌طبعی یک مساله دیگر است. مثلا یک خصوصیت طنز این است که همیشه از پایین به بالا حرکت می‌کند. یعنی طنز را یک آدمی که در موقعیت پایین‌تری است از هر جهت به کسی که در موقعیت بالاتری است می‌گوید. مثلا کسی که صاحب قدرت نیست به کسی که صاحب قدرت است بخواهد نقدی بکند نقد طنزآمیز می‌کند، یا کسی که در اقلیت است نسبت به اکثریت بخواهد حرفی بزند از نقد استفاده می‌کند. طنز جایی به کار می‌آید که تو نقدی را از موقعیت پایین‌تری به موقعیت بالاتری داشته باشی. اما شوخ‌طبعی چنین چیزی در تعریفش نیست. شوخ‌طبعی انگار وظیفه سبک‌ کردن بار سنگین هستی‌ را برعهده دارد.

حالا به این فکر کنید پدری می‌خواهد فضای شادی را در خانواده به وجود بیاورد، می‌خواهد بچه‌اش عبوس نباشد و یا او را بخنداند و فضای ذهنی‌اش را شاد کند. یا برعکس فرزندی می‌خواهد با پدر و مادرش شوخی کند و فضای خانه را شاد کند. هردو این‌ها باید حواسشان به چه چیزی باشد؟ اصلا شوخی کردن در خانواده چقدر به دردبخور است؟ آیا شما در خانه با همسر و فرزند یا پدرومادر از شوخی استفاده می‌کنید؟

حالا طبق تقسیم‌بندی که کردم می‌توانیم در این مورد صحبت کنیم که طنز در زندگی به چه کار می‌آید؟ هم در این‌باره که شوخ‌طبعی به چه کار می‌آید. الان طبیعتا موضوع دوم مورد بحث است. من دنباله همین جمله قصار و کلام بزرگانی را که گفتم می‌گیرم دیگر. همین که شوخ‌طبعی وظیفه سبک کردن بار سنگین هستی را برعهده دارد. یعنی هرجا یک سنگینی‌ای یا تلخی‌ای پیش می‌آید، شوخی می‌تواند به‌تناسب و به‌قاعده از این سنگینی و تلخی بکاهد. و حالا البته این قریحه و روحیه و اصطلاحا جنبه شوخی و شوخ‌طبعی قبلش باید در آدم پرورده شده باشد.

الان که نگاه می‌کنم می‌بینم من خودم در انواع ارتباطاتم، در خانواده، در رابطه با دخترم، در روابط کاری، با دوستان و همکاران و... خیلی شوخ‌طبعانه رفتار می‌کنم. ولی مثلا در ارتباطم با والدین کمتر. یا با احتیاط بیشتر. مثلا در خانه هروقت می‌خواهم بروم بیرون به قصد تدخین!، یک جمله طنزآمیز می‌گویم. مثلا می‌گویم: «می‌رم به ماشین یه سر بزنم بیام»، طنزش اینجاست که وقتی ماشین نداشتم هم همین را می‌گفتم. یا مثلا یک بار برف می‌‌آمد، من به همان قصد می‌خواستم بروم بیرون، گفتم: «برم ببینم برف میاد؟» بعدتا تابستان سال بعدش هم وقتی به آن نیت می‌رفتم بیرون می‌گفتم «برم ببینم برف میاد یا نه؟» خاصیتش همین است دیگر. در خانه با تدخین تو مخالفند و اعتراض دارند، این فضا را با شوخی تبدیل به فضای دیگری می‌کنی. تلطیف می‌کنی. اما باید مسائلی را هم در نظر گرفت مثلا اول بزرگ‌تر باید اجازه بدهد که با او شوخی کنی یا نکنی، تا اجازه نداده نباید با او شوخی کنی. بزرگ‌تر باید نشان بدهد که تمایل دارد با او شوخی کنی یا نه. حتی حدوحدودش را هم او تعیین می‌کند. تو نباید خیلی جلو بروی.

حالا سیگار کشیدن یا به قول شما تدخین! کمی شخصی است و یک مخالفت اجتماعی به خودی‌خود با خودش دارد. اما مثلا عزایی هست می‌خواهیم طرف را از عزا در بیاوریم. زلزله شده عزیزی را از دست داده، کلا حالش خراب است. آیا اینجا اجازه شوخ‌طبعی داریم؟

خب البته یک وقت‌هایی هست که آن بار سنگین‌تر از آن است که بتواند با شوخ‌طبعی تلطیف بشود. این را در طنز هم من همیشه می‌گویم. یک‌وقت با یک نارسایی یا مشکلی چیزی مواجهی، از طنز برای بیان استفاده می‌کنی. اما یک‌موقع یک فاجعه‌ای در جریان است که تلخی و جدیتش اتفاقا باید در ذهن ما همان‌قدر تلخ و جدی بماند. لذا اینجا اگر شوخی و طنز وارد بشود قضیه را لوث می‌کند. مثلا در مواجهه با جنایت، با ظلم سازمان‌یافته، با بی‌عدالتی سازمان‌یافته، به نظر من طنز جدیت ماجرا را اتفاقا لوث می‌کند. برای مثال من حتی با طنزی که با مرگ شوخی می‌کند ارتباط برقرار نمی‌کنم. عمده شوخی‌هایی که با مراسم ترحیم و غسالخانه و اینها می‌شود را درک نمی‌کنم. مرگ باید در ذهن آدم به عنوان یک چیز مهیب وجود داشته باشد. لااقل در ذهن ما آدم‌های معمولی. کاری به اولیای خدا که از این مراتب گذشته‌اند و اساسا نگاه‌شان به هستی و زندگی و مرگ با تسخر آمیخته است ندارم. در مورد خودمان حرف می‌زنم.

یعنی جمله‌ای که می‌گوید با هرچیزی می‌توان شوخی کرد را شما نفی می‌کنید؟

اینقدر کلی نه نفی می‌کنم و نه تایید. به خیلی چیزها مربوط است. به آدمش مربوط است و به اینکه طرف دارد از چه منظری به قضیه نگاه می‌کند. یک جمله‌ای نیچه دارد که می‌گوید: «جهان در منظر قهرمان تراژدی است، در منظر ابرقهرمان کمدی و از منظر خدا چیزی شبیه جهان»، چیزی شبیه به این مضمون. می‌گوید ابرقهرمان است اساسا مناسبات جهان را کمدی می‌بیند، حالا اگر کسی از یک منظر بلند معرفتی و یک موقف عالمانه و عارفانه‌ای بیاید این را تبدیل به کمدی کند، این درست. می‌شود کاری که حافظ می‌کند. منتهی من خودم الان در روزگارمان طنزپردازی که این نگاه را داشته باشد نمی‌شناسم. حافظ یک مقام و منظر رندانه‌ای دارد که با معشوق ابدی و ازلی‌اش هم شوخی می‌کند، از منظری که او نگاه می‌کند شاید بشود نگاه کرد. به همین دلیل هم هست که من با این ژانر شعرهای عاشقانه فانتزی هم ارتباط برقرار نمی‌کنم. عشق یک پدیده‌ی سهمگینِ دردناکی‌ست که الان یک‌سری دوستان کاریکاتوری با آن برخورد می‌کنند.

غیر از مرگ و عشق، با چه چیزهای دیگر نباید شوخی کرد؟ این لیست چطوری کامل می‌شود؟

فجایع. مصیبت‌ها. همین ظلم سازمان‌یافته‌ای که در برخی کشورهای خارجی و در زمان شاه در نسبت با اقشار فرودست جریان دارد و همه هم بهش تن داده‌ایم. به نظرم شوخی با این قضیه خودش یک جور جنایت است. این اعتراض جدی می‌طلبد، نه طنز در لفافه و شوخ‌طبعی! حالا این استثناءها به کنار. از آن‌طرف قضیه نگاه کنیم. ما حجم عمده‌ای از تلخی‌ها را داریم که اتفاقاً باید سبک بشوند، باید تحقیر بشوند و باید با آن‌ها شوخی بشود که زندگی قابل‌تحمل شود. چیزهایی که الکی برایمان گنده شده و زندگی را سخت کرده. همین مشکلات روزمره که کم و بیش بوده‌است. مثلا همین گوجه‌فرنگی و خیارگران شده‌است و صف مرغ و شلوغی مترو و امثال این‌ها. یعنی به جز آن یک‌سری چیزها که به یک حدی از تلخی رسیده‌اند که با آن‌ها بهتر است شوخی نشود چون تلخی‌اش باید برای ما بماند و چیزهایی که باید در زندگی جدی بگیریم‌شان و زیادی هم جدی‌اند، مثل مرگ و عشق؛ بقیه تلخی‌ها و سنگینی شایسته این هستند که باهاشان شوخی بکنیم و شیرین و سبک‌شان بکنیم. مثلا ماشین را دزد برد، فلان چیز غیرضروری گران شد، فلان خاک به سرمان شد، اینجا اتفاقا طنز به‌کار می‌آید که این مسئله را هضم کند.

از شوخ‌طبعی چه استفاده‌های خوبی می‌شود کرد در روزمره یک خانواده، در محل کار و...؟ در رابطه‌تان با فرزندتان این شوخ‌طبعی ظهور و بروزش چیست؟ مثلا موقعی که می‌خواستید از پوشک بگیریدش شوخ‌طبع بودید؟

اتفاقا یکی از چالش‌هایی که من و همسرم داریم این است که من شوخی‌هایی با بچه‌ام می‌کنم که ایشان می‌گوید بچه ذهنش هنوز متوجه شوخی بودن این شوخی نمی‌شود. بچه غذایش را دیر می‌خورد، می‌گویم: «آفرین چه کار خوبی می‌کنی غذاتو نمی‌خوری، غذا اصلا سردش خوشمزه‌س» و خب البته معمولا هم حق با ایشان است. در همین مورد بچه تا یک جایی متوجه شوخی بودنش نمی‌شد اما از یک‌جایی به بعد دیگر فهمید که شوخی‌ست، لبخند می‌زند و می‌نشیند غذایش را می‌خورد. یعنی شوخی تاثیر مطلوبش را می‌گذارد. اما باید بدانیم که آیا بچه متوجه شوخی بودن حرفمان می‌شود یا نه؟ چون اگر نشود برعکس عمل می‌کند.

شوخ‌طبعی دعوا و مشاجره را هم می‌شود مدیریت کرد؟

من خودم یکی از مشکلاتم این است که لحن شوخی‌ام جدی‌ست و اصلا شوخی‌هایم مشاجره‌زا است! یعنی خیلی از مخاطبان من متوجه نمی‌شوند که الان دارم شوخی می‌کنم یا دارم شوخی نمی‌کنم. یک جایی از همین خاصیت استفاده می‌کنم برای پیش‌برد شوخی، یک جایی هم شوخی شکست می‌خورد. به لحن بستگی دارد، به موقعیت بستگی دارد، به دُز شوخی بستگی دارد. نمی‌شود برایش نسخه پیچید. اما موقعیت مادری که فرزند از دست داده هرگز جای شوخی ندارد.

هنر شوخ‌طبعی و شوخی کردن ذاتی است یا اکتسابی؟

به نظرم ریشه‌اش به قریحه و طبع آدم‌ها مربوط می‌شود. و در ادامه پرورش پیدا می‌کند.

آدمی که در زندگی شوخ‌طبعی ندارد چه چیزهایی را از دست می‌دهد؟

زندگی بهش سخت می‌گذرد دیگر... مثلا فرض کن شما یک همکاری داری که روی مُخت است. مجبور هم هستی تحملش کنی. نه می‌توانی خودت را منتقل کنی جای دیگر نه او خودش را منتقل می‌کند جای دیگر. کلا بیخ ریشت است. این را باید چکار کنی؟ یا باید اذیت بشوی و خودت را بخوری، یا مسخره کنی و تحمل کنی. کدام بهتر است؟

روحیه شوخ‌طبعی را چطور می‌شود به بچه‌ها یاد داد؟

باید تمرین کرد دیگر. دقیقا با ملاحظه اینکه بچه ساختار ذهنی‌اش الان در چه مرحله‌ای است و چه حد از شوخی را می‌تواند متوجه بشود، با حفظ هرآنچه حریم و حرمت و اینهاست، باید شوخی را با بچه تمرین کرد. با بچه شوخی کرد و او را هم تشویق به شوخی ساختن و شوخی کردن کرد. و در این جریان مفاهیم را هم بهش آموخت. فرق شوخی و بی‌ادبی. فرق شوخی و دروغ. چطوری با بزرگتر شوخی بکند. اصلا با بزرگتر شوخی بکند یا نکند. اینها همه در این جریان باید آموزش داده شود.


ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
کد امنیتی:
* نظر:
اجتماعی