خشونت در خانواده، پدیدهای چندلایه و پیچیده است که هم مردان و هم زنان میتوانند قربانی یا عامل آن باشند. برخلاف تصور رایج که خشونت خانوادگی را صرفاً محدود به مردان در نقش خشونتگر و زنان در جایگاه قربانی میداند، واقعیت این است که خشونت میتواند دوطرفه یا حتی در برخی موارد از سوی زنان نیز آغازگر باشد. برای درک بهتر این معضل اجتماعی، لازم است که ابتدا به انواع خشونت، سپس به عوامل بروز آن، و در نهایت به راهکارهای پیشگیری از آن پرداخته شود.
انواع خشونت در خانواده
خشونت خانوادگی به شکلهای مختلفی بروز پیدا میکند که شامل موارد زیر است:
خشونت فیزیکی: ضرب و جرح، هل دادن، سیلی زدن، یا هرگونه آسیب جسمی.
خشونت روانی و عاطفی: تحقیر، توهین، تهدید، بیتوجهی عاطفی، منزویکردن همسر.
خشونت اقتصادی: کنترل شدید منابع مالی، ندادن پول برای نیازهای ضروری، ایجاد وابستگی اقتصادی.
خشونت جنسی: اجبار به روابط جنسی بدون رضایت، تحقیر جنسی، سوءاستفادههای دیگر در این حوزه.
خشونت کلامی: داد زدن، فریاد کشیدن، ناسزاگویی، تحقیر زبانی.
هرکدام از این گونهها، آثار مخرب روانی و رفتاری طولانیمدتی بر قربانی و حتی فرزندان خانواده میگذارند.
عوامل مؤثر در بروز خشونت خانوادگی
خشونت در خانواده معمولاً حاصل یک عامل نیست، بلکه حاصل تداخل چند عامل روانی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. در ادامه، مهمترین این عوامل را بررسی میکنیم:
1. الگوهای نادرست خانوادگی و یادگیری اجتماعی
افرادی که در خانوادههایی بزرگ شدهاند که خشونت در آن نهادینه بوده است، بهطور ناخودآگاه همان الگو را در زندگی مشترک خود تکرار میکنند. کودکانی که شاهد خشونت بین والدین خود بودهاند، در آینده یا به خشونتورزی تمایل دارند یا قربانیان منفعل خشونت میشوند.
2. فقر و مشکلات اقتصادی
تنگناهای مالی یکی از عوامل تنشزا در خانواده است. فشارهای اقتصادی میتواند آستانه تحمل را پایین آورده و درگیریهای مکرر میان همسران را رقم بزند. وابستگی اقتصادی زنان نیز میتواند آنها را در معرض خشونت اقتصادی و روانی قرار دهد.
3. مصرف مواد مخدر و الکل
اعتیاد یکی از عوامل بسیار مهم در افزایش خشونت خانوادگی است. بسیاری از پروندههای خشونت فیزیکی، همسرکشی یا کودکآزاری، با سوءمصرف مواد مخدر یا مشروبات الکلی در ارتباط مستقیم هستند.
4. نابرابریهای جنسیتی و سلطهجویی
هنوز هم در بسیاری از فرهنگها، مرد به عنوان رئیس بلامنازع خانواده شناخته میشود. این نگرش میتواند زمینهساز خشونت مردان علیه زنان شود. از سوی دیگر، برخی زنان نیز برای مقابله با این ساختار سلطهگر، به خشونت کلامی یا عاطفی علیه مردان روی میآورند.
5. اختلالات روانی و شخصیتی
اختلالاتی چون اختلالات خلقی، پرخاشگریهای کنترلنشده، اختلال شخصیت ضد اجتماعی یا مرزی، میتوانند خشونت را در روابط خانوادگی تشدید کنند. در بسیاری موارد، یکی از زوجین بهجای مراجعه به روانشناس، مشکلات درونی خود را بر سر دیگری تخلیه میکند.
6. ارتباطات ضعیف و سوءبرداشتهای رفتاری
فقدان مهارتهای ارتباطی سالم و مؤثر بین همسران باعث میشود سوءتفاهمها به تنشهای جدی تبدیل شوند. ناتوانی در بیان صحیح احساسات، نداشتن زبان مشترک عاطفی، و ذهنخوانی نادرست از جمله دلایل شایع خشونتهای روانی است.
7. مداخلات نامناسب خانوادههای گسترده
در برخی موارد، دخالت خانوادهها (مخصوصاً خانواده مرد یا زن) در زندگی زوجین منجر به تحریک احساسات منفی و درگیریهای کلامی یا فیزیکی میشود. این نوع خشونت در خانوادههای سنتی یا بسته بیشتر دیده میشود.
8. کمسوادی یا بیسوادی عاطفی
نداشتن آموزش درباره مهارتهای زندگی، کنترل خشم، مدیریت هیجانها و حل مسئله باعث میشود افراد نتوانند مسائل ساده را به شکل مسالمتآمیز حل کنند و به خشونت متوسل شوند.
خشونت زنان علیه مردان؛ مسئلهای پنهانشده
در فرهنگهایی که مردان را قوی، مستقل و آسیبناپذیر نشان میدهند، خشونت علیه مردان معمولاً دیده یا پذیرفته نمیشود. این خشونتها بیشتر به شکل عاطفی، کلامی یا روانی رخ میدهد و مردان بهدلیل ترس از قضاوت اجتماعی یا باورهای مردسالارانه، آن را گزارش نمیکنند. خشونتهایی مانند تهدید به افشای مسائل شخصی، تحقیر مداوم، تحمیل خواستهها، طرد عاطفی یا استفاده ابزاری از فرزندان از جمله مصادیق این نوع خشونتاند.
راهکارهای پیشگیری از خشونت خانوادگی
پیشگیری از خشونت خانوادگی مستلزم اقدامی چندجانبه از سطح فردی تا سطح سیاستگذاری اجتماعی است. در ادامه، مهمترین راهکارها را میتوان چنین برشمرد:
1. آموزش مهارتهای زندگی و ارتباطی
آموزش کنترل خشم، گفتوگوی مؤثر، حل مسئله، همدلی، و گوش دادن فعال باید از مدرسه آغاز و در سطح دانشگاه، محیط کار و مراکز مشاوره خانواده دنبال شود.
2. توسعه خدمات مشاوره و رواندرمانی
دسترسی به خدمات روانشناسی مقرونبهصرفه، یکی از اساسیترین راهها برای پیشگیری از تشدید خشونت است. مشاورههای پیش از ازدواج، میانسالی و پس از طلاق نیز باید تقویت شود.
3. توانمندسازی اقتصادی زنان و مردان
وقتی افراد از استقلال مالی برخوردار باشند، احتمال خشونت اقتصادی و وابستگی ناسالم کاهش مییابد. حمایت از کسبوکارهای کوچک، آموزش مالی، و دسترسی به منابع اشتغال میتواند این روند را تسریع کند.
4. بازنگری در قوانین حمایتی
قوانین مرتبط با خشونت خانگی باید بهگونهای اصلاح شود که نهتنها از زنان بلکه از مردان قربانی خشونت نیز حمایت کند. همچنین، رسیدگی قضایی باید سریع، بیطرفانه و بازدارنده باشد.
5. تغییر نگرشهای فرهنگی و رسانهای
رسانهها نقش مهمی در اصلاح نگرشهای عمومی دارند. ترویج فرهنگ گفتگو، احترام متقابل، و الگوهای سالم روابط عاطفی در سریالها، فیلمها و شبکههای اجتماعی بسیار حیاتی است.
6. آموزش والدین برای پرورش فرزندان بدون خشونت
والدینی که خود مهارتهای فرزندپروری سالم را بیاموزند، کمتر از روشهای خشونتآمیز در تربیت استفاده میکنند و به تربیت انسانهایی سالم، خودکنترل و صلحجو کمک میکنند.
7. ایجاد پناهگاهها و مراکز حمایتی
مراکز حمایت از قربانیان خشونت خانوادگی، اعم از زن یا مرد، باید بهطور فراگیر ایجاد شود. این مراکز باید خدمات مشاورهای، حقوقی، اقتصادی و اجتماعی به افراد آسیبدیده ارائه دهند.
خشونت خانوادگی پدیدهای دردناک و گسترده است که فارغ از جنسیت، میتواند هرکسی را درگیر کند. کاهش آن نیازمند نگاهی جامعنگر، غیرتبعیضآمیز و پیشگیرانه است. هرچند ریشههای آن در ساختارهای فرهنگی، اقتصادی، روانی و خانوادگی ریشه دارد، اما با اقداماتی آگاهانه در سطح آموزش، قانون، فرهنگ و حمایتهای روانی و اجتماعی میتوان چرخه خشونت را شکست. مهمترین پیام برای جامعه این است که سکوت در برابر خشونت، آن را طبیعی و تکرارشونده میکند؛ باید آن را دید، درک کرد و برای پایاندادنش ایستاد.