اما گاهی تفاوتها بر تفاهمها پیشی میگیرد و زن و شوهر دیگر قادر به ادامه زندگی مشترک نیستند. در این میان خانوادههایی که فرزند یا فرزندانی دارند با چالشهای بیشتری دست و پنجه گرم میکنند. چراکه فرزندان در هر سنینی که باشند از جدایی پدر و مادرشان و از هم پاشیدن خانوادهشان رنج میبرند.
البته شرایط زندگی و شخصیت فرزندان در این موضوع بی تاثیر نیست. برخی از بچهها راحتتر از دیگران به شرایط عادت کرده و با آن وفق پیدا میکنند. و برخی هم برعکس بعد از گذشت سالها باز هم از طلاق والدینشان عصبانی هستند و خود را رنج میدهند. در این گزارش سعی داریم ضمن اشاره به اثرات و مصائب طلاق بر فرزندان به راهکارهای به حداقل رساندن مشکلات فرزندان طلاق بپردازیم. چراکه والدین میتوانند با انجام اقدامات خاصی، به بهبود وضعیت زندگی و رفع استرس فرزندشان کمک کنند.
تنهاییِ فرزندان طلاق
همانطور که میدانید طلاق والدین از جمله سخت ترین اتفاقات زندگی بسیاری از فرزندان طلاق است که زندگی فرزندان را تحت الشعاع قرار میدهد. برخی روانشناسان دلیل آن را عدم حضور ناگهانی یکی از والدین در زندگیشان میدانند که میتواند پیامدهای سختی را برای فرزند داشته باشد.
جدایی شاید برای والدین راحت باشد، اما این بزرگترین رویداد زندگی فرزندان است. بنابراین حتی برای آگاه کردن فرزندان هم باید وقت و فرصت مناسب پیدا کرد تا کودک کم ترین ضربه را بخورد و شرایط لازم را برای کنار آمدن با حقایق داشته باشد.
به عنوان مثال فصل امتحانات، تغییر مدرسه، یا هنگام سوگواری برای یکی از اعضای خانواده، زمان مناسبی برای گفتوگو با بچهها نیست.
دکتر «سیما فردوسی» روانشناس بالینی در این باره میگوید: «بسیاری از بچههای طلاق خجالت میکشند که به دیگران بگویند، «فرزند طلاق» هستند. همین موضوع منجر به اضطراب بچهها میشود و در نتیجه در برقراری ارتباط هم مشکل به وجود میآورد. خیلی از فرزندان طلاق از ترس اینکه مبادا هم کلاسی یا دوستانشان بفهمند که چه سرنوشتی داشته و اکنون فرزند طلاق است با هم سالانشان دوستی برقرار نمیکنند و انزوا طلبی پیشه میکنند. فرزندان طلاق ترجیح میدهند که تنها باشند اما دیگران از وضعیت خانوادگی او مطلع نشوند.»
سردرگمی و بحران هویت فرزندان طلاق
موضوع دیگری که بر مشکلات فرزندان طلاق میافزاید، سوالات ریز و درشت اطرافیان و مردم است. وقتی مردم از اینکه یک نفر فرزند طلاق است، مطلع میشوند کوه سوالات خود را بر سر او فرود میآورند. از جمله اینکه ؛علت طلاق والدینت چی بود؟ کی این اتفاق افتاد؟ چرا کاری نکردی؟ چه حسی داری؟ پیش مامانت زندگی میکنی یا بابات؟ و از این دسته سوالات بی فایده!
فردوسی در این باره میگوید: «سوالات بیمورد اطرافیان که معمولا بر سر کنجکاوی و ترحم است، موجب به وجود آمدن استرس بیشتر در فرزندان طلاق میشود، چراکه باید یک سری مسائل و مشکلات را بازگو کند و تمام مشکلاتش یکباره بر سرش میریزد و یادآوری میشود. در حالی که دوست ندارد این اتفاق بیفتد. مخصوصا وقتی که دوران نوجوانی میرسیم. یکی از دغدغههای نوجوان این است که میخواهد احراز هویت کند. احراز هویت یعنی من چه کسی هستم؟ چه کاره هستم؟ ریشهام چه بود؟ به کجا میخواهم برسم؟ اما فرزند طلاق میبیند که فاقد یک الگوست. کسی که بایستی الگوهای اساسی فرزند باشد یعنی پدر و مادر اصلا حضور ندارند. این بچه باید از چه کسی الگو بگیرد؟ وقتی الگو ندارد ممکن است دچار سردرگمی و بحران هویت شود.»
پُر واضح است؛ به همان میزان که زندگی در یک خانواده با ثبات و به دور از آشفتگی و نا آرامی میتواند به رشد و نمو بهتر کودکان و نوجوانان کمک کند، به همان میزان نیز اختلاف میان پدر و مادر و بهویژه طلاق و جدایی آنان از یکدیگر میتواند، آسیبهای بسیاری به جسم و روان فرزندان وارد کند.
مشاوره، مرحمی بر زخم بچه های طلاق
در سایه طلاق، بچههای طلاق بدون اینکه بخواهند و حتی تقصیری داشته باشند، دچار تضادهایی میشوند که نه میتوانند آن را درک کنند و نه میتوانند با آن کنار بیایند و تحملش کنند. در واقع بعد از از هم پاشیدن یک خانواده، نداشتن سرپرستی مشترک، فرزندان را از بسیاری مزایای خانوادگی محروم میکند. با این حال چطور باید فرزندان را از این باتلاقی که ناخواسته در آن گیر کردهاند، نجات داد؟
فردوسی میگوید: «مشاوره و روانشناسی باید برای بچههای طلاق الزامی شود. چنانچه بچه حمایت نداشته باشد، مصائب طلاق برای او بیشتر میشود. بنابراین در درجه اول والدین و سپس اطرافیان و مدرسه میتواند بچه را از باتلاق مشکلات طلاق والدین نجات دهد. توصیه میکنم هر بچهای در مدرسه یک پرونده سلامت داشته باشد. در آن پرونده تاریخچه زندگی کودک نوشته شود؛ مثلا پدر و مادر این کودک چه کسانی هستند؟ وضعیت خانوادگیشان چطور است؟ چه بیماریهایی در خانواده وجود دارد؟ آیا پدر و مادر با هم زندگی میکنند؟ آیا والدین در قید حیات هستند؟ آیا والدین در معرض طلاق هستند؟ همه این موضوعات در آن پرونده قید شود.
این پرونده هر سال خوانده و بررسی شود و فرزندی که مشکلاتی در خانواده دارد، مورد بررسی قرار بگیرد و در صورت نیاز تحت خدمات مشاورهای قرار بگیرد. البته بسیاری از فرزندان طلاق خجالت میکشند که در مدرسه مشاوره بگیرند و هم کلاسیهایش یا اولیای مدرسه از آن موضوع باخبر شوند. در این صورت باید فرزند طلاق خارج از مدارس تحت خدمات مشاورهای قرار بگیرد.»
مشاوره و روانشناسی باید جزء خدمات بیمه شود
خدمات مشاورهای آن هم به صورت مداوم و مستمر ممکن است هزینه زیادی داشته باشد و بسیاری از والدین توان مالی نداشته باشند که از این خدمات استفاده کنند و فرزندان را تحت مشاوره و روانپزشکی قرار دهند. در نتیجه هزینههای مالی مانع مشاوره میشود و فرزندان طلاق باید به تنهایی با مشکلاتشان بجنگند بدون اینکه اصلا اصول جنگ را بلد باشند!
روانشناس بالینی میگوید: «دولتمردان باید کاری کنند که هزینههای مشاوره جزء خدمات بیمه محسوب شود و همه آدمها بتوانند از خدمات مشاورهای استفاده کنند. تا هزینههای مالی مانع از این نشود که کسی که نیاز به مشاوره دارد و خودش هم تمایل دارد از این خدمات استفاده کند به دلیل محدودیتهای مالی از آن محروم شود.»
لزوم مشاوره برای فرزندان طلاق
همانطور که گفته شد؛ کمک و راهنمایی فرزندان طلاق برای مقابله با مشکلات و کنار آمدن با شرایط طلاق والدین، موضوعی بسیار با اهمیت است. فرزندان در زمان و حتی بعد از طلاق بسیار آسیب پذیر و حساس هستند و نمیتوانند به خوبی شرایط به وجود آمده و تغییرات زندگی شان را درک کنند. حتی بسیاری از این فرزندان قادر نیستند که احساسات و مشکلات شان را بیان کنند.
به حتم مراجعه به روانشناس و انجام مشاوره میتواند به والدین کمک کند تا با یادگیری مهارتهای فرزندپروری بعد از طلاق، اندکی از مشکلات فرزندان شان را برطرف کنند. مشاوره طلاق برای فرزندان طلاق اجباری است که این خود اهمیت این امر را نشان میدهد