«اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، ما در ۴۶سال گذشته در توسعه زیرساختهایی که میتواند باعث رونق و توسعه نظام اجتماعی باشد، واقعاً غوغا کردهایم اما... نه در انعکاس موفقیتهای بزرگمان خوب عمل کردهایم و نه توانستهایم بین توسعه زیرساختها و توسعه زندگی واقعی مردم ارتباط ایجاد کنیم.» دکتر «اردشیر گراوند» معتقد است تنها راه تکمیل این زنجیره موفقیت، «تیمار خانواده ایرانی» است.
«اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، ما در ۴۶سال گذشته در توسعه زیرساختهایی که میتواند باعث رونق و توسعه نظام اجتماعی باشد، واقعاً غوغا کردهایم؛ یعنی عملاً زیرساختهای کشور را بستهایم اما...» دکتر «اردشیر گراوند»، جامعهشناسی که از یک طرف در نگاه به دستاوردها و پیشرفتها و از طرف دیگر در شناسایی کاستیها و آسیبهای موجود، همیشه جانب انصاف را نگه داشته، معتقد است درحالیکه جمهوری اسلامی ایران با آمادهسازی زیرساختها آماده یک جهش بزرگ است، به دلایلی نتوانسته شیرینی این موفقیتهای بزرگ و آمارهای قابل توجه را آنچنان که باید و شاید به جان مردم جامعه بنشاند. دلایلی که به بیان او باعث شده «حرمت اعداد از بین برود». به بهانه چهل و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و در گفتوگو با دکتر گراوند، از چرایی این ماجرا پرسیدهایم.
دهه شصتیها، فرصت طلایی ایران«ما در حال حاضر یکی از جمعیتهای مناسب توسعه و بازیگری اساسی در کل خاورمیانه را داریم؛ جمعیت پرشماری در سن ۱۵ تا ۶۴ سال. امروز در هرکجای دنیا، این یک فرصت طلایی است. این جمعیت بزرگ فعال هم میتواند کشور را توسعه دهد، هم انقلاب را تضمین کند، هم آینده این کشور را شکوفا کند و هم در جهان اثرگذار باشد. شاید بپرسید چطور؟»
دکتر اردشیر گراوند در ابتدای صحبتهایش دست میگذارد روی مبحث پرچالش سالهای اخیر و در ادامه میگوید: «ببینید، ما یک جمعیت بزرگ ۱۵ تا ۶۴ ساله داریم که بخصوص در گروه سنی متولدان دهه ۶۰، وسط هرم جمعیت ایران را بزرگ کردهاند. این گروه، نرخ باسوادیشان بالای ۹۳، ۹۴ درصد است. این عدد، خیلی بزرگ است. این از اتفاقات عجیبی است که در نادر کشورهای دنیا افتاده. از افتخارات جمهوری اسلامی بوده که آموزش و پرورش را اینقدر توسعه داده و تا دورأفتادهترین روستاها هم برده و سطح باسوادیمان را به یک سطح بسیار قابل افتخار رسانده.»
مراجعه به آخرین به آمارهای به جا مانده از حکومت پهلوی، مهر تأیید میزند روی حرفهای آقای جامعهشناس؛ آنجا که به گواه اطلاعات مندرج در سالنامه آماری سال ۱۳۵۵، از جمعیت بالای ۶سال کشور که عددی معادل ۲۷میلیون و ۱۱۲ هزار و ۸۴۴ نفر را شامل میشد، ۱۴میلیون و ۷ هزار و ۷۷۹ نفر، یعنی بیش از نیمی از جمعیت کشور، سواد خواندن و نوشتن نداشتند.
از ۶ تا ۳۰؛ جهش نرخ تحصیلکردگی عالی از پهلوی تا جمهوری اسلامی«حالا از همین باسوادان در گروه سنی ۱۵ تا ۶۴سال، ۳۰ درصد تحصیلات عالی دارند. این در حالی است که وقتی کشور را از پهلوی تحویل گرفتیم، شاخص تحصیلکردگی عالی ۶، ۷ درصد بود.این مهمترین پتانسیل برای کشور است که یک جمعیت فراوان، با باسوادی فراوان، و دارای یک تحصیلکردگی خاص داشته باشید. افزایش تعداد دانشگاههای ما و افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو بعد از انقلاب، واقعاً یک آمار عجیب و غریب است.»
وقتی زنان تحصیلکرده در ایران از مردان پیشی میگیرنددستاوردهای نظام جمهوری اسلامی در زمینه توسعه سوادآموزی و آموزش به همینجا ختم نمیشود و افزایش نرخ باسوادی زنان بالای ۱۵ سال از ۳۵درصد در سال ۵۷ به بالای ۹۰درصد، از دیگر جلوههای آن است. دکتر گراوند هم با اشاره به رشد چشمگیر تحصیلکردگی دانشگاهی زنان در ۴۶سال اخیر میگوید: «یکی از افتخارات ما در نظام جمهوری اسلامی این بوده که در کشور، شکاف جنسیتی تحصیلات را نهتنها تقریباً به صفر رساندهایم بلکه زنان در این زمینه جلوتر هم افتادهاند و نرخ تحصیلکردگی زنان و دختران ما الان از مردانمان پیشی گرفته است. قبل از پیروزی انقلاب، میزان تحصیلکردگی عالی زنان در ایران، چیزی حدود ۶، ۷ درصد بوده اما الان به ۴۵درصد رسیده.
اما نتوانستیم این پیشرفت را به دنیا معرفی کنیم. خیلی جاها درباره مسائل حوزه زنان نقدهایی مطرح میکنند. نتوانستیم بگوییم آقا ما ۴دهه قبل، کشور را در حالی تحویل گرفتیم که زنان ۷درصد تحصیلکردگی دانشگاهی داشتند اما این رقم الان به ۴۵درصد رسیده. این عدد، عدد بسیار بزرگی است.»
خانههای بهداشتی که امید به زندگی میآفرینندارتقای سطح سلامت شهروندان و دسترسی آنها به امکانات بهداشتی و درمانی، ازجمله شاخصهای توسعهیافتگی یک جامعه محسوب میشود. از وضعیت نظام ۴۶ساله جمهوری اسلامی ایران در این زمینه که میپرسم، باز هم جواب، امیدبخش و افتخارآمیز است: «یکی از بهترین ظرفیتهای موجود این است که ما یک کشور سالم هستیم. ببینید با همه گرفتاریهایی که داریم؛ از اعتیاد تا تصادفات جادهای، الان امید به زندگی مردم ایران به حدود ۷۵سال رسیده. اگر این حجم از تصادفات نبود که متأسفانه به جمعیت جوان هم بیشتر آسیب میزند و میانگین سن امید به زندگی را پایین میآورد، الان شاخص امید به زندگی ما روی ۷۸ و ۷۹ سال بود.
این یعنی یک کشور سالم هستیم. اما چطور به این نقطه بسیار خوب رسیدهایم؟ نظام جمهوری اسلامی بسترسازی کرده و تا روستاهای دورافتاده هم خانه بهداشت برده، به دارو سوبسید اساسی داده، به بیمارستان هم همینطور و توانسته شاخص سلامت را در جامعه ارتقا دهد.
علاوهبراین، الان مرگ و میر زنان ما در هنگام زایمان و مرگ و میر نوزادانمان در بدو تولد تقریباً به صفر رسیده. در کنار کاهش مرگ و میر جمعیت و افزایش سلامت مادران و فرزندان، از این طرف در حوزه سلامت کودکان هم رشد داشتهایم تا آنجا که واکسیناسیون کودکان کشور تقریباً به ۱۰۰درصد رسیده. اما مشکل اینجاست که بلد نبودیم چطور این دستاوردها را مطرح کنیم. به همین ترتیب، در انعکاس موفقیتهای بزرگمان در زمینه توسعه زیرساختها هم خوب عمل نکردهایم، درحالیکه با تلاشهایی که در این ۴دهه انجام شده، ما عملاً زیرساختهای کشور را بستهایم...»
ما حرمت اعداد را از بین بردهایم!دکتر گراوند با جمله آخرش، به استقبال حوزه بعدی پیشرفتهای ایران زیر سایه نظام جمهوری اسلامی میرود و میگوید: «وقتی میگوییم در ۴۶سال گذشته، زیرساختهای کشور را بستهایم، از چه چیزی صحبت میکنیم؟ از اینکه بیش از ۹۹درصد شهرها و روستاهایمان راه ارتباطی و بالای ۹۰درصد آنها راه آسفالته دارند. در کشور، بالای ۹۰درصد پوشش برق داریم و بالای ۵۰، ۶۰درصد پوشش گاز. علاوهبراین، ۹۰درصد پوشش خانه بهداشت و مدرسه داریم.
بینید، در کشوری که در بعضی مناطقش هواپیما ۲ساعت پرواز میکند و شما همچنان کویر میبینید، بردن برق به روستاهای بالای ۲۰ خانوار، یک کار عظیم است. ما مثل بعضی کشورهای کوچک اروپایی نیستیم که روستاها و شهرهایش متراکم باشند و بردن برق و گاز توجیه داشته باشد. در دشتهایی مثل یزد، اصفهان، سیستانوبلوچستان و خراسان جنوبی، برق و آب و گاز و زیرساخت مدرسه بردن، کار بسیار سختی است. وقتی شما در این شرایط، ۹۰درصد پوشش راه ایجاد میکنید، این عدد خیلی بزرگ است.
واقعیت این است که ما حرمت اعداد را از بین بردهایم وگرنه این کار از افتخارات جمهوری اسلامی است، که در کشوری با این پراکندگی سکونتگاهها، این همه زیرساخت ایجاد شده است.»
وقتی بلد نیستیم از موفقیتهایمان حرف بزنیماما چرا افکار عمومی ایران به طور عام و نسل جوان به طور خاص با این حرکت رو به جلوی جمهوری اسلامی ایران، نسبت چندانی برقرار نکرده؟ مردم اغلب از این عددهای بزرگ در توسعه زیرساختها و پیشرفت در حوزههای مختلف خبر ندارند. اگر هم باخبر شده باشند، بعید است باور کرده باشند. کنجکاوم بدانم چه اتفاقی افتاده که نظام همه این زیرساختها را فراهم کرده اما در جامعه آنطور که باید و شاید، ملموس و مایه افتخار نبوده. میپرسم و دکتر اردشیر گراوند در پاسخ میگوید: «ما متأسفانه نتوانستهایم این دستاوردهای بزرگ را معرفی کنیم. اگر منصفانه بنشینیم سنگهایمان را با خودمان وا بکنیم، میبینیم بعد از انقلاب کارهای بسیار بزرگی در کشور انجام شده. البته من آن طرف قضیه را هم انکار نمیکنمها. میگویم ما نباید با آن همتی که صرف کردیم، این خروجی را داشته باشیم. اما به هر صورت، الان بسترهایمان آماده است و تمام شرایط برای جهش و توسعه را داریم.
حالا چرا شیرینی این موفقیتهای بزرگ به جان مردم ایران ننشسته؟ چند دلیل برای این موضوع وجود دارد. یکی از بزرگترین ضعفهای ما، گفتوگو نکردن با ملت است. ما نیامدیم برای مردم هرکدام از این واژگان را تعریف کنیم و اگر هم کردیم، تبلیغاتیاش کردیم. ما همیشه فکر کردیم برای دفاع از انقلاب حتماً باید گزاره انقلاب انقلاب بگوییم. نیامدیم عملکرد ۴۰ساله را تشریح کنیم و از پیشرفتها و دستاوردهای حوزههای مختلف در این ۴دهه بگوییم تا جوان ما متوجه شود بعد از پیروزی انقلاب، چه پیشرفتهایی در این کشور اتفاق افتاده. در درجه دوم، نیامدیم گاهی اشکالات خودمان را بیان کنیم. درحالیکه اگر مشی ما این باشد که بگوییم این دستاوردها و موفقیتها را داشتهایم، این هم اشتباهاتمان بوده، حتماً اثرگذاری بیشتری خواهد داشت.»
مردم وقتی پیشرفت را باور میکنند که خروجیاش را ببینند«اما از همه مهمتر این است که همه این پیشرفتها و دستاوردها، خودش را در معیشت مردم نشان نداده. » دکتر گراوند مکثی میکند و در ادامه میگوید: «درست است که همه شاخصها در کشور از آب و برق و گاز گرفته تا سلامت و جاده و دیگر زیرساختها توسعه پیدا کرده، ولی تبدیل به نهاده در جیب جوان ما نشده که دغدغه فردایش را نداشته باشد. مردم وقتی پیشرفت را باور میکنند که خروجی آن را ببینند. آن زیرساختها و پیشرفتها اگر به اینجا رسید که جوان ما غروب که میخواهد برود خانه، نگران خریدن یک اسباببازی برای بچهاش نباشد، برایش باورکردنی میشود.
واقعیت این است که ما هیچگاه نتوانستیم بین توسعه زیرساختها و توسعه زندگی واقعی مردم ارتباط ایجاد کنیم. ما نرخ باسوادی کشور را از ۳۰درصد به حدود ۸۵درصد و پوشش راه و آب و برق را تا حدود ۹۵درصد افزایش دادهایم، اما زندگی مردم در ۲۰ درصد گیر کرده. یعنی در توسعه زیرساختهای انسانی و فیزیکی به شدت کار کرده و موفق بودهایم اما در تلفیق و نهاییسازی اینها برای سلامت و رفاه مردم، موفق نبودهایم. به همین دلیل هرچه از دستاوردها گفته میشود، برای بدنه جامعه غیر قابل درک است.
تا یک غذای خوشمزه درست نکنیم، پیشرفت برای نسل جوان معنادار نمیشود!اجازه بدهید یک مثال بزنم. بچه شما، گرسنه است اما شما مدام به او میگویید: ببین! کلی گوشت توی فریزر داریم. روغن و لپه و رب گوجه و برنج هم توی کابینت، هست... بله، همه این مواد غذایی در خانه هست، اما چه تأثیری در رفع گرسنگی او دارد؟ تا شما بهعنوان مادر خانواده و یک کدبانوگری تلفیقگر، وقت نگذارید و با این مواد اولیه یک چلوخورش قیمه درست نکنید که گرسنگی فرزندتان را رفع کند، او لذت برخورداری از آنهمه مواد خوراکی را نخواهد چشید.
مشکل کشور ما هم شبیه همین است؛ یعنی فرآیند توسعه را نهایی و دستاوردها را تلفیق و نهاییسازی نکردهایم و نارضایتی مردم هم از همین است. جوان ما میگوید: آقا ما همه چیز داریم ولی محرومیم. با خودش میگوید: من نفت و گاز و آب و برق و زیرساخت دارم، پس چرا وضعیت زندگیام اینطور است؟»
الان زمان «تیمار خانواده ایرانی» استخب، حالا چه باید کرد؟ جمهوری اسلامی ایران با صرف هزینههای فراوان و ۴۶سال تلاش و سازندگی، به نقطهای رسیده که به اعتراف دوست و دشمن، به لحاظ توسعه زیرساختها به نقطه مطلوبی رسیده و آماده جهش است. در این مسیر، چطور میشود مردم را همراه کرد، آنطور که حلاوت این پیشرفتها را هم در زندگیشان حس کنند؟ دکتر اردشیر گراوند، جامعهشناس معتقد است برای رسیدن به این نقطه، هیچ راهی جز فراهم کردن شرایط سلامت و رفاه خانواده ایرانی وجود ندارد: «به نظر من، نظام اگر میخواهد این زنجیره موفقیت را تکمیل کند، باید یک بار برگردد به خانواده ایرانی و هر آنچه که توفیق داشتهایم، این دفعه برای خانواده ایرانی هزینه کند تا بتواند او را تیمار کند. میدانید اگر خانوار ایرانی تیمار نشود، چه اتفاقی میافتد؟ فرزند من و شما ازدواج نمیکند، اگر ازدواج کند، بچه نمیآورد، اگه بچهدار شود، دومی را نمیآورد و... چون میبیند زندگیاش نمیگذرد و هزینه درآمدش، منفی است. بنابراین ما باید شرایط سلامت و رفاه خانواده ایرانی را فراهم کنیم.
ما باید براساس یک برنامه جامع که یک سازمان برنامه مستقل ارائه کرده باشد، کشور را به صورت تلفیقی مدیریت کنیم؛ آن هم تلفیقی به سود خانوار ایرانی که در طول این ۴۰سال اینهمه بار را به دوش کشیده است. اگر سازمان برنامه مستقل، یک برنامه تلفیقی خوب به نفع خانوار و سلامت و سعادت انسان تدوین کند، مردم میتوانند نتایج پیشرفت کشور و بهبود شاخصها را حس کنند. چون اساساً تمام این پل و آب و برق و گاز و جاده و پتروشیمی که ما داریم میسازیم، برای سلامت و سعادت انسان است وگرنه برای یک شهروند چه اهمیتی دارد که ما ۱۰۰ تا پتروشیمی داشته باشیم؟ اگر آن پتروشیمی اثرش را در زندگی ۱۰۰جوان جامعه نشان داد، دارای ارزش است وگرنه وجود چنین زیرساختی چه اهمیتی دارد؟... یادمان نرود؛ مردم وقتی پیشرفت را باور میکنند که خروجی آن را ببینند.»